به نقل از دیجیکالا:
در سینمای امروز پیچش پیرنگ یا تغییر ناگهانی در خط داستانی دیگر مرسوم است اما تنها چند فیلم غیرقابل پیشبینی و شاخص توانستهاند این تغییر مسیر را به شکلی بهیادماندنی پیاده کنند. از زمانی که در فیلم «روانی» هیچکاک، ماریون کرین در همان پردهی اول کشته شد و بعد تمرکز رفت روی خواهرش لیلا و قاتل نورمن، مخاطبان سینما دیگر مشتاق فیلمهایی هستند که به یکباره در نیمهی راه خط داستان خود را عوض میکنند. شاید همه این شکل تغییر ناگهانی خط داستان را دوست نداشته باشند اما نکتهی مهم دربارهی این قبیل فیلمها این است که همین انتخاب شیوهی روایی باعث میشود فیلم هرگز از یاد مخاطبان نرود. البته دلایل دیگری هم این میان دخیل است، هر فیلمی صرفاً با تغییر ناگهانی خط سیر داستان فیلم خوبی محسوب نمیشود. فیلمهایی که برای این فهرست انتخاب شدهاند شاید همه امتیاز بالایی در وبسایت راتن تومیتوز نداشته باشند اما هر کدام به دلیلی فیلم شاخص محسوب میشوند. این فیلمها دقیقاً به خاطر همین شیوهی روایی قابل پیشبینی نیستند و جذابیتشان هم در همین است.
- ۱۰ فیلم که به داشتن فیلمنامه تقریباً بینقص معروفاند
- ۱۰ فیلم که ایدههای شاهکارشان را در فیلمنامه هدر دادند
۱۵. از گرگ میش تا سحر (From Dusk Till Dawn)
- سال اکران: ۱۹۹۶
- کارگردان: رابرت رودریگز
- بازیگران: هاروی کایتل، جرج کلونی، کوئنتین تارانتینو، جولیت لوئیس، سلما هایک، چیچ مارین، فرد ویلیامسون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۳ از ۱۰۰
شاید پیش خودتان بگویید «از گرگ و میش تا سحر» که فیلم خوبی نیست، چرا در این فهرست آمده است؟ پاسخ این است که این فیلم در بیشتر فهرستهایی که به فیلمهای این چنینی، یعنی فیلمهایی که به یکباره از نیمهی راه خط داستانی خود را عوض میکنند، میپردازند وجود دارد و اصلاً نکتهی عجیب شاخص فیلم همین است؛ البته جز اینکه جرج کلونی و کوئینتین تارانتینو را در کنار هم دارد.
این فیلم ساختهی رابرت رودریگز یکی از معروفترین فیلمهایی است که خط داستانیاش به یکباره از نیمهی راه تغییر میکند. نیمهی نخست فیلم شبیه تمام فیلمهای تارانتینویی (فیلمنامه را رودریگز و تارانتینو با هم نوشتهاند) است؛ از آن دسته فیلمهای جنایی که ریتم تندی دارد و پر از خشونت و فحاشی است. دو برادر خانوادهای را در مسیر فرارشان از مرز مکزیک میربایند اما به یکباره وقتی شب از راه میرسد، در یک بار میافتند وسط یک فیلم ترسناک درجه ب (فیلمهای تجاریای که با بودجهی کم ساخته میشوند).
«از گرگ و میش تا سحر» بی آنکه از پیش هشدار دهد، نشانههای بیرمق تغییر به سمت ژانر وحشتش را در میانهی راه به مخاطب میدهد تا به یکباره به یک فیلم خونآشامی از جنس نه چندان خوب رودریگزی تبدیل شود. به یکباره همهچیز از اکشن فیلم، کارگردانی و لحن فیلم تغییر میکند تا با حال و هوای یک فیلم خونآشامی تطبیق پیدا کند، و بعد از آنکه تمام خونآشامان از بین میروند، دوباره به همان حال جنایی خودش برمیگردد.
۱۴. تایتانیک (Titanic)
- سال اکران: ۱۹۹۷
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کیت وینسلت، بیلی زین، کتی بیتس، فرانسیس فیشر، برنارد هیل، جاناتان هاید، دنی نوچی، دیوید وارنر، بیل پکستون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
«تایتانیک» هم از آن دسته فیلمهایی است که شاید وجودش در این فهرست کمی تعجببرانگیز باشد؛ با توجه به اینکه پیش از تماشای فیلم میدانیم که فیلم دربارهی کشتی بزرگ تایتانیک است که سال ۱۹۱۲ در اقیانوس اطلس غرق شد. اما برای آن دستهی اندکی که شاید پیش از تماشای فیلم چیزی دربارهی این کشتی و سرنوشت غمانگیزش ندانند، حتماً عجیب خواهد بود که به یکباره ببینند قصهی عاشقانهی میان جک و رز از دو طبقهی مختلف اقتصادی فرهنگی به یک فیلم فاجعهای تبدیل شود و سرنوشت این عشق به سرنوشت کشتی محل آشناییشان گره بخورد. اما خوبیاش این است که جیمز کامرون، چنانکه استاد استفاده از جلوههای کامپیوتری است، توانسته یک فیلم شاخص و بهیادماندنی بسازد. هرچند که امروز شاید خیلیها آن را فیلم خوبی ندانند.
۱۳. روانی (Psycho)
- سال اکران: ۱۹۶۰
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: آنتونی پرکینز، جنت لی، جان گوین، ورا مایلز، لورن تاتل
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
تصور کنید که دههی شصت میلادی است و آخرین فیلمهای هیچکاک تریلرهای جاسوسی و درامهای روانشناختی بوده است و به یکباره با فیلمی مثل «روانی» از این فیلمساز مواجه میشویم. آلفرد هیچکاک از بازی با احساسات ما برای خود یک حرفه ساخت و یکی از معروفترین بازیهایش همین فیلم شاخص و معروف «روانی» است. فیلم این چنین شروع میشود که زنی پولی را از کارفرمایش میدزدد و فرار میکند و در یک مسافرخانه پنهان میشود.
همهی اینها یعنی با یک فیلم کلاسیک جنایی معمایی طرفیم. اما همهی ما میدانیم که در حمام مسافرخانه این زن به قتل میرسد. حالا قهرمان، یا آنکه تا به حال فکر میکردیم قهرمان است، مرده و پول به سرقترفتهای که تا به حال فکر میکردیم خط داستانی روی آن متمرکز است، در باتلاق دفن شده و ما با فیلمی ترسناک طرفیم که به خاطر همین غیرمتعارف بودنش تبدیل به فیلمی مهم و جریانساز در تاریخ سینما میشود.
۱۲. مادر (Mother!)
- سال اکران: ۲۰۱۷
- کارگردان: دارن آرنوفسکی
- بازیگران: جنیفر لارنس، خاویر باردم، اد هریس، میشل فایفر، دامنل گلیسون، برایان گلیسون، کریستن ویگ
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
بهترین فیلم لارس فونتریه که خودش نساخته، دارن آرنوفسکی ساخته است. فیلم در قالب یک فیلم ترسناک سبک حمله به خانه با تمرکز روی یک زوج شروع میشود. خاویر باردم هنرمند و نویسنده و شوهری بیتوجه است و جنیفر لارنس زن تقریباً تازه ازدواجکردهای است که دارد دکوراسیون خانه را عوض میکند. به یکباره میشل فایفر در نقش زنی به نام «زن» بله اسم میشل فایفر در فیلم واقعاً «زن» است، با شوهرش، اد هریس، به عنوان طرفداران خاویر باردم هنرمند و کاریزماتیک به خانهی این زوج میآیند.
در حالی که لارنس دارد سعی میکند با این مهمانان ناخوانده مهربان و مؤدب رفتار کند، فیلم از یک درام روانشناختی به یک فانتزی سیاه که استعارهای از انجیل و تمثیلی از محیط زیست است تبدیل میشود و طبعاً به مادر زمین و بچهای که در شکم دارد، آسیب میرساند. خوانشی مذهبی فعال محیط زیستی از هستی بر زمین و تمام گناهکاران نالایقش است. و احتمالاً تنها فیلمی که شما کریستن ویگ را در حال اعدام انسانهای غیرمسلح در سالن پذیراییای که به اردوگاه زندان تبدیل میشود میبینید.
۱۱. هنکاک (Hancock)
- سال اکران: ۲۰۰۸
- کارگردان: پیتر برگ
- بازیگران: ویل اسمیت، شارلیز ترون، جیسون بیتمن، الکسا هیوینز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۱ از ۱۰۰
این روزها فیلم ابرقهرمانی پیتر برگ را بیشتر به خاطر پیچش خط داستانی جنجالیاش میشناسند تا اینکه ویل اسمیت در آن نقش یک ابرقهرمان شکستخورده را بازی میکند. به نیمهی نخست فیلم که نگاه کنید، فکر میکنید یک اکشن کمدی دربارهی یک ابرقهرمان الکلی و به لحاظ عاطفی شکستخورده است که دارد سعی میکند زندگیاش را جمع و جور کند و در عین حال، کلیشههای ابرقهرمانی را مسخره میکند. اما بعد به یکباره به یک فیلم ابرقهرمانی عامهپسند، درامی عاشقانه دربارهی موجوادت خداگونه با پیچشهای داستانی غیر قابل فهم تبدیل میشود.
۱۰. آقای ریپلی بااستعداد (The Talented Mr Ripley)
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: آنتونی مینگلا
- بازیگران: مت دیمون، جود لا، گوئینت پالترو، گرچن ایگلف، کیت بلانشت، ایوانو مارسکوتی، سیلوانا بوزی، جوزپه فیورلو، رزاریو فیورلو، برایان تارانتینا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
خیلی سخت است برای تام ریپلی بلندپرواز و به لحاظ روابط اجتماعی عجیب و غریب این فیلم شاخص آنتونی مینگلای فقید که مت دیمون بهترین گزینه برای آن است، دل نسوزانید و احساس تأسف نکنید. شخصیتی که در این درام تاریخی آفتابی سعی میکند میان بچهپولدارهای زیبایی که در سواحل ایتالیا زندگی با مجموعهای دروغ خودش را جا دهد و احتمالاً اگر بشود با گوئنیت پالترو جوان و زیبا که دوست دختر جود لای ثروتمند و زیباست، ارتباطی عاطفی برقرار کند. تا کی میتواند این بازی مبتنی بر دروغ را ادامه دهد؟
شاید تا این لحظه حتی کمی با این ضد قهرمان همذاتپنداری هم بکنید. اینکه او امکانات این بچهپولدارها را ندارد و خب چرا نباید داشته باشد، و چرا باید آدم بیوفا و بیاخلاقی مثل جود لا فقط به خاطر زیبایی و ثروت زنی مثل پالترو را در کنارش داشته باشد، در حالی تام ریپلی اصلاً شانس مورد توجه قرار گرفتن را از سوی چنین زنی نخواهد داشت؟ منطقی به نظر میرسد، نه؟ اما همهی این نگرانیها و احساس شرمساری بابت شخصیت اول قصه وقتی ریپلی جود لا را در قایق میکشد، به پایان میرسد. فیلم به یکباره تبدیل به یک تریلر روانشناختی میشود و زنجیرهی دروغ بزرگ و بزرگتر میشود و دیگر برای ضد قهرمان مظلوم نمیتوانی دل بسوزانی. البته اگر قربانی بودنش در جامعهای ناعادلانه را در نظر نگیری.
۹. پرندگان (The Birds)
- سال اکران: ۱۹۶۳
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: تیپی هدرن، راد تیلور، جسیکا تندی، سوزان پلشت، ورونیکا کارترایت، روث مکدویت، دودلز ویوِر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
فیلم ترسناک پرندهمحور هیچکاک بر اساس داستانی از دافنه دوموریه، تریلری فوقالعاده است که به خاطر امتحان سختی که هیچکاک بازیگر نقش اصلی زن آن، تیپی هدرن، را در برابرش قرار داد، معروف است. فیلم در واقع دربارهی زنی متمول و خبیث است که برای به دست آوردن مردش دست به هر کاری میزند، اما همهی اینها وقتی پرندهها به شهر حمله میکند و چشم انسانها را از حدقه درمیآورند، بیمعنی میشود. قهرمان زن قصه به خاطر این فاجعه دچار مشکلات روانی میشود اما حداقل در نهایت به مرد محبوبش میرسد، اینطور نیست؟
۸. انگل (Parasite)
- سال اکران: ۲۰۱۹
- کارگردان: بونگ جون-هو
- بازیگران: سونگ کانگ-هو، لی سون-کیون، چو یئو جئونگ، چوی وو-شیک، پارک سو-دام، جانگ زیسو، لی جانگ-ایان، جانگ هیه-جین، پارک سئو-جون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
اگر فیلم اسکاربردهی «انگل» را بی آنکه از پیش چیزی دربارهاش بدانید تماشا کنید، شاید فکر کنید با یک کمدی سیاه دربارهی یک خانوادهی فقیر که دارند سر خانوادهای ثروتمند را کلاه میگذارند، طرفید. اما از زمانی که پای ماجرای زیرزمین خانهی ثروتمندان به میان میآید، فیلم همینطور با پیچشهای داستانی سیاه و سیاهتر پیش میرود که اصلاً برایش آماده نیستید و در نهایت هم حرف فیلم با خون تمام میشود. بنابراین فیلم از کمدی سیاه به تریلر تبدیل میشود.
وقتی خانوادهی فقیر از وجود خانوادهی فقیر دیگری در زیرزمین خانهی ثروتمندان آگاه میشوند، نگاه طنز به اجتماع جایش را به جنگ طبقاتی نومیدکننده و در نهایت خانمانسوزی میدهد. فیلم با آن پایان غمانگیز و غیرقابل پیشبینیاش میخواهد بگوید فاصلهی طبقاتی به واسطهی ثروت این پتانسیل را دارد که زندگی را برای همه به جهنم تبدیل کند؛ با اینکه ثروتمندان قصه را نه خبیث که بیتفاوت جلوه میدهد.
۷. آوای موسیقی (The Sound of Music)
- سال اکران: ۱۹۶۵
- کارگردان: رابرت وایز
- بازیگران: جولی اندروز، کریستوفر پلامر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
موزیکال زیبا و بهیادماندنی رابرت فایز قصهی راهبهی سرخوش و مهربانی را روایت میکند که پرستار هفت بچهی پدری سختگیر میشود که همسرش را از دست داده است. پرستار با روح لطیف و شادابش موسیقی را با خود به خانهی بزرگ اما سوت و کور کاپیتان فون تراپ میآورد و به او یاد میدهد که کمی زندگی را راحتتر بگیرد. نتیجه یکی از شاهکارهای موزیکال اقتباسی تمام دوران است که البته بخش زیادی از اهمیت و ماندگاریاش را مدیون جولی اندروز و صدای زیبایش و کریستوفر پلامر جذاب است.
طبعاً این زن و مرد زیبا که در ابتدای امر با هم میانهی خوبی ندارند، کمکم جذب هم میشوند و در نهایت به وصال هم میرسند. و خب شمای مخاطب انتظار دارید که قصه همینجا به پایان برسد. اما در پردهی سوم، قصهی عاشقانه که به سرانجام رسیده است، کنار گذاشته میشود و فیلم از موزیکال خانوادگی عاشقانه تبدیل به درام جنگی میشود. دیگر تقریباً خبری از موسیقی هم نیست، اگر هم باشد زیر سایهی جنگ است. فیلم در زمان اشغال نازیها میگذرد و کاپیتان فون تراپ ضد نازیسم وطنپرست که حاضر نیست با نازیها همکاری کند، مجبور میشود با خانوادهاش خانهی زیبایش را ترک کند.
۶. اقتباس (Adaptation)
- سال اکران: ۲۰۰۲
- کارگردان: اسپایک جونز
- بازیگران: نیکلاس کیج، مریل استریپ، کریس کوپر، کارا سیمور، تیلدا سوئینتن، برایان کاکس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
یک فراکمدی هوشمندانه با فیلمنامهی چارلی کافمن نابغه دربارهی فیلمنامهنویسی که با روانرنجوری، پیچیدگیهای هنری و قبضهای تلنبارشده دست و پنجه نرم میکند. «اقتباس» آشکارا در ابتدای امر اعلام میکند که نمیخواهد یک بلاکباستر هالیوودی دربارهی غلبه بر ناهمواریها، تعقیب و گریز اتومبیلها و درس عبرت گرفتن باشد، اما دقیقاً تبدیل به همین میشود که به طرز غریب و شگفتانگیزی کار میکند. به هر حال، از اسپایک جونز، چارلی کافمن و نیکلاس کیج جز این هم نمیتوان انتظار داشت.
۵. پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
- سال اکران: ۱۹۷۱
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: مالکوم مکداول، پاتریک مگی، میریام کارلین، آدرین کوری
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
«پرتقال کوکی» استنلی کوبریک وقتی شروع میشود ما شاهد چند جوان هستیم که در شهر پرسه میزنند و بی دلیل به مردم یا خودشان حمله میکنند. بعد دوست شخصیت اصلی الکس در جریان یکی از حملاتشان به یه یک خانه که کنترلش از دستشان در میرود، به او خیانت میکند و تنهایش میگذارد تا پلیس میآید او را دستگیر میکند. از این به بعد، فیلم از نمایش وجوه ترسناک جرایم و خرابکاریهای جوانی به هشدار دربارهی زیادهروی مقامات دولتی تبدیل میشود. در واقع، فیلم در نیمهی دوم کاملاً به یک فیلم زندانمحور تبدیل میشود که آخرش الکس به خاطر برنامهی بازپروری غیرانسانی که دولت برای جوانی همچون او در نظر گرفته، ناکامیاش در دوباره پیوستن به جامعه و اجتناب از تغییر دادن رفتار خودش، به بیماری روانی تبدیل میشود.
۴. دختری که رفت (Gone Girl)
- سال اکران: ۲۰۱۴
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: بن افلک، رزمند پایک، نیل پاتریک هریس، تایلر پری، کری کون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
«دختری که رفت» مثل هر تریلر دیگری از دیوی فینچر شروع شد. یعنی ما در ابتدا با یک نوآر معمایی طرفیم که قهرمان ناکاملش (که اینجا نیک است که بن افلک نقشش را بازی میکند) تلاش میکند در مواجهه با تراژدی گم شدن ناگهانی همسرش بهترین تصمیم را بگیرد. با این حال، تلاشهای نیک برای اینکه ثابت کند او همسرش را نکشته است، با اینکه تمام شواهد علیه اوست، وقتی معلوم میشود همسرش زنده است، بیفایده است. از جایی به بعد معلوم میشود که اینها همهی نقشهی ایمی برای انتقام گرفتن از نیک به خاطر خیانتش به او بوده است. فیلم بدین شکل از یک فیلم جنایی معمایی واقعی با نقش اول نیک در نیمهی دوم تبدیل به قصهی انتقامجویی یک زن شهرآشوب میشود که حالا او قهرمان قصه است. در نهایت هم نمیتوان به راحتی تشخیص داد کیست که دارد حقیقت را میگوید.
۳. بیل را بکش (Kill Bill)
- سال اکران: ۲۰۰۳
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: اوما تورمن، دیوید کارادین، ویویکا ای فاکس، لوسی لیو، مایکل مدسن، داریل هانا، سونی چیبا، چیاکی کورییاما، کنجی اوبا، جولی دریفوس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
با اینکه «بیل را بکش» کوئینتین تارانتینو در دو قسمت ساخته شد، در واقع قرار بود یک فیلم حماسی بزرگ باشد. تماشای انتقام عروس از بیل و دار و دستهاش قصهای به هم پیوسته را روایت نمیکند، بلکه مسیر جنگ او را که دو بخش مجزا از هم دارد، نشان میدهد. اگر قسمت اول از آن دسته ادای دینهای هوشمندانه به سینمای هنرهای رزمی بود که همه از تارانتیتو انتظار ساختش را دارند، قسمت دوم به قبل از خون و خونریزیها میپردازد. نیمهی نخست «بیل را بکش» نشان میدهد که عروس یک قهرمان اکشن قدیمی است اما نیمهی دوم همین کهنالگو را ساختارشکنی میکند و بعد وجه انسانیاش را به محک میگذارد.
۲. موروثی (Hereditary)
- سال اکران: ۲۰۱۸
- کارگردان: آری استر
- بازیگران: تونی کولت، گابریل بیرن، الکس وولف، آن داود
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
«موروثی» آری استر با آن فضای و جلوههای بصری پرطمطراقش در نیمهی نخست کاملاً میتواند به عنوان یک درام خانوادگی سیاه در نظر گرفته شود. با این حال، دردسرهای هر روز خانوادهی گراهام این قصه به سرعت تبدیل به کابوسی به سوی مرگ و نومیدی بعد از مرگ تصادفی چارلی تبدیل میشود. بعد از مرگ چارلی «موروثی» به یک فیلم ترسناک فراطبیعی دربارهی کالتی که شیطانپرستند، تبدیل میشود. البته اضافه شدن این خط داستانی چیزی از ارزش و کیفیت فیلم و نگاهی که به رنج و اندوه موروثی دارد، کم نمیکند اما جوری که این ایدهها را کنار هم قرار میدهد با نیمهی نخست که شسته رفتهتر است، تفاوت دارد.
۱. ماتریکس (The Matrix)
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: واچوفسکیها
- بازیگران: کیانو ریوز، لارنس فیشبرن، کری-ان ماس، هوگو ویوینگ، جو پانتولیانوس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
با توجه به اینکه همه «ماتریکس» برادران دیروز و خواهران امروز واچوفسکی را دیدهاند، تقریباً دیگر کسی به خاطر ندارد که ورود به واقعیت سایبرپانکش در واقع نه اصل قصه که پیچش خط داستانی بوده است. «ماتریکس» این کار را با پنهان کردن اینکه جهان فیلم در واقع تنها یک شبیهسازی است، انجام داد. در واقع سازندگان و تیم تبلیغاتی فیلم را به عنوان یک تریلر معمول دههی نودی دربارهی زندگی روزمرهی یک هکر به مردم معرفی کردند.
فیلم همینطور هم شروع میشود. توماس اندرسون که یک کارمند معمولی است به یکباره اسیر یک سری مأمور مخفی میشود، و بعد در جهانی تحت حاکمیت ماشین چشم باز میکند. از اینجا به بعد همانطور که همه میدانیم، توماس اندرسون در فیلم فوق اکشن برادران واچوفسکی به مسیح منجی بشریت تبدیل میشود که باید جنگ میان انسان و ماشین را پایان دهد.
منبع: cbr digitalspy cracked