به نقل از دیجیکالا:
فیلم «روز گراندهاگ» (Groundhog Day) که شما هم احتمالاً تا به حال تماشایش کردهاید یا حداقل به اندازه کافی با داستانش آشنایی دارید، به محض انتشار محبوبیت زیادی پیدا کرد. این فیلم کلاسیک محبوب در سال ۱۹۹۳ پخش شد و بیل موری را در نقش فیل کانرز برای ما به تصویر کشید، یک هواشناس عبوس که برای پوشش جشنهای سالانه روز گراندهاگ در شهر کوچک پانکسسوتاونی واقع در ایالت پنسیلوانیا فرستاده شده. فیل به هیچ وجه آدم جالب یا محبوبی نیست. او بدون تعارف با همکارانش بدرفتاری میکند و آشکارا تحقیرشان میکند، از جشنهای سالانهای که برای پوششان فرستاده شده و حتی خود شهر و تمام مردمی که در آن زندگی میکنند، متنفر است. فیل کانرز از وضعیتش ناراضی است، اما بالأخره چند شب که بیشتر نیست، هست؟ زمان میگذرد و او به خانه برمیگردد. یا حداقل چیزی که خودش فکر میکند، این است. در حالی که خیلی طول نمیکشد فیل متوجه یک چیز غیرعادی میشود. صبح که بیدار میشود، میفهمد درست در صبح همان روز قبلی بیدار شده است. فیل در مختصات یک روز به خصوص گیر افتاده و ظاهراً تا ابد قرار است همان یک روز را تجربه کند، دقیقاً همان اتفاقها، همان گفتوگوها و همان آدمها. ناگهان وضعیت فیل از نارضایتی به وحشت مطلق تغییر پیدا میکند. اینطور که پیداست چرخه زمانی جز فیل کانرز، روی هیچکس دیگهای تأثیر نمیگذارد.
«روز گراندهاگ» یکی از نقاط عطف سینما بود، تحسین منتقدها و محبوبیت مخاطبها را در پی داشت و حتی روی فرهنگ عامه مؤثر واقع شد، از همین رو است که فیلم «روز گراندهاگ» جایگاه محترمی دارد و یکجورهایی پدر آثار چرخه زمانی در سینما هم به حساب میآید. برای همین هم هست که پس از «روز گراندهاگ» در طول سالها فیلمهای زیادی با همین مفهوم و ایده کلی ساخته شدند و این طرح داستانی که یک یا چند نفر در چرخه زمانی گرفتار میشوند را از «روز گراندهاگ» الهام گرفتهاند تا از این طریق به کاوش مضمونهای متفاوت بپردازند. حالا اگر شما «روز گراندهاگ» را دیده باشید و عاشق ایده چرخه زمانی شده باشید، متأسفانه تماشای دوباره و چند بارهی «روز گراندهاگ» بالأخره خستهتان میکند و شاید فکر کنید خودتان هم همراه با فیل کانرز دقیقاً در همان روز کذایی گیر افتادهاید و زمان مدام برایتان تکرار میشود. خوشبختانه اگر عاشق فیلمهای چرخه زمانی هستید، فیلمهای خوب و باکیفیت زیادی برای تماشا دارید، فیلمهایی که در ادامه بهتان معرفی میکنیم تا طرفداران این گونه از تماشای آنها بینصیب نمانند.
۱. آخر هفته کوتاهشونده شگفتانگیز (The Incredible Shrinking Wknd)
- سال تولید: ۲۰۱۹
- کارگردان: جان مایکل کابالرو
- بازیگران: ایریا دل ریو، لوئیس توسار، نادیا دی سانتیاگو، جیمی کاسترو و…
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۹ از ۱۰۰
وقتی به تماشای یک فیلم از ژانر چرخه زمانی مینشینیم، توقع داریم چرخه زمانی هرگز یا حداقل تا زمانی که معمای داستان حل نشده، تمام نشود. اما «آخر هفته کوتاه شونده شگفتانگیز» ماجرا را هیجانانگیزتر کرده است. در این فیلم، هر بار که چرخه زمانی تکرار میشود، یک ساعت از طول آن کم میشود. یعنی به جای اینکه از ساعت ۹ صبح شروع شود، از ساعت ۱۰ صبح شروع میشود. دفعه بعدی که چرخه تکرار شود، از ساعت ۱۱ شروع میشود و… با این حساب کسی یا کسانی که در چرخه زمانی گرفتار شدهاند، وقت محدودی برای بیرون آمدن ازش دارند. و اگر چرخه زمانی به آخرین ساعت خود برسد، آن موقع چه؟ چه بلایی سرشان میآید؟ خود آلبا (با بازی ایریا دل ریو) هم دقیقاً نگران پاسخ همین سؤال است. آلبا با تعدادی از دوستانش برای جشن گرفتن تولد ۳۰ سالگی خود، به یک کلبه مخصوص تعطیلات رفته است. در اولین لحظات ۳۰ سالگی، آلبا متوجه میشود که چقدر نسبت به دوستانش عقبتر است. آلبا بیکار است، هنوز در خانه پدرش زندگی میکند و مستقل نشده، بیش از حد نوشیدنی الکلی مینوشد و نتوانسته به زندگیاش سامان بدهد و پیشرفت کند. گرفتار شدن در این چرخه زمانی میتواند برای آلبا یک فرصت باشد، فرصتی برای حل کردن تمام این مشکلات و افتادن در مسیر پیشرفت، اما این چرخه میتواند برعکس این کار را هم انجام بدهد و آلبا را نابود کند. شمارش معکوس شروع شده و آلبا یا باید از چرخه زمانی بیرون بیاید، یا خدا میداند وقتی آخرین ساعت هم بگذرد، چه اتفاقی برای آلبا میافتد.
برخلاف اغلب فیلمهای ژانر چرخه زمانی، «آخر هفته کوتاه شونده شگفتانگیز» شامل هیچ اتفاق و کنشی نمیشود که به شخصیت اصلی داستان بفهماند قوانین چرخه زمانیای که داخلش گرفتار شده، چیست و چطور باید ازش برای حل معما و بیرون آمدن از آن استفاده کند. مضمون «آخر هفته کوتاه شونده شگفتانگیز» روانشناسانهتر و دروننگرانهتر است و روی رویکردهای متفاوتی که آلبا در رفتار کردن با دوستان و دوستپسرش پی میگیرد تمرکز میکند. همه آنها دارند در زندگیشان پیشرفت میکنند، هرکدام به یک نوع، در حالی که خود آلبا فرصت رشد را از دست داده است و حالا هم دیگر ۳۰ سالش شده. «آخر هفته کوتاه شونده شگفتانگیز» فیلمی است که هم شما را به صفحه نمایش میخکوب میکند و هم شما را به فکر کردن وا میدارد، یک فیلم واقعگرا و پرتنش که رویکرد جالبی را در به تصویر کشیدن چرخه زمانی پیش گرفته است.
۲. پیش از آنکه بمیرم (Before I Fall)
- سال تولید: ۲۰۱۷
- کارگردان: ری روسو یانگ
- بازیگران: زویی دویچ، هالستون سیج، لوگان میلر، کیان لالی، النا کامپوریس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴ از ۱۰۰
«پیش از آنکه بمیرم» اقتباس سینمایی کتابی با همین نام، نوشته لورن الیور است که در سال ۲۰۱۰ اکران شد. «پیش آز آنکه بمیرم» ترکیبی از ژانرهای علمی-تخیلی و درام نوجوان است که باعث پویایی هرچه بیشتر فیلم شده است. داستان فیلم درباره یک نوجوان محبوب به نام سامانتا کینگستون (با بازی زویی دویچ، که اصالت ایرانی دارد) است که به ظاهر زندگی بینقص و همهچیز تمامی دارد، اما این زندگی بینقص در یک لحظه برقآسا تمام میشود و سامانتا در یک تصادف رانندگی میمیرد. اما طبق روال فیلمهای چرخه زمانی، سامانتا بعد از مرگش بیدار میشود و مجبور است روز تصادف را بارها و بارها از نو تجربه کند.
اینکه بدانی در انتهای روز میمیری و مجبور باشی بارها و بارها تجربهاش کنی، به طور فزایندهای استرسزا و دشوار است. با این حال سامانتا این کار را میکند و در همین حین سعی میکند نزدیکترین آدمهای زندگیاش را بیشتر و بهتر بشناسد و بفهمد چه چیزهایی را درباره آنها بدیهی میپنداشته و چقدر کارش اشتباه بوده است. در طول همان یک روزی که سامانتا درونش گیر افتاده، فیلم موفق میشود چند خط داستانی متفاوت را پیش ببرد و ما را با ابعاد مختلف زندگی سامانتا و دوستانش آشنا کند. شاید «پیش از آنکه بمیرم» یک فیلم چرخه زمانی اکشن و هیجانانگیز نباشد اما قطعاً ارزش تماشا کردن را دارد، به خصوص اگر نوجوان و یا جوان باشید.
۳. نقشهای از چیزهای کوچک بینقص (The Map of Tiny Perfect Things)
- سال تولید: ۲۰۲۱
- کارگردان: ایان ساموئلز
- بازیگران: کاترین نیوتن، کایل آلن، جرماین هریس، آنا میکامی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
مارک (با بازی کایل آلن) یک پسر ۱۷ ساله است که مدت قابل توجهای درون یک چرخه زمانی گیر افتاده است. مارک به خاطر اطلاع داشتن از تک تک اتفاقات و جزئیات آن روز از دانشی که به دست آورده استفاده میکند تا در حد و اندازهی فریس بولر بچه باحال مدرسه باشد. مارک مشغول شیطنتهای خودش است، اما با ورود دختری به نام مارگارت (با بازی کاترین نیوتن) به چرخه زمانی، همهچیز تغییر میکند. مارک و مارگارت همراه با هم نقشهای از چیزهای کوچک بینقص درست میکنند که شامل لحظههای زیبای زندگی روزمره میشود که معمولاً زودگذر هستند و فقط در خاطراتمان میتوانیم برشان گردانیم.
چیزی که فیلم «نقشهای از چیزهای کوچک بینقص» را جالب می کند این است که برخلاف اغلب فیلمهای ژانر چرخه زمانی عمل میکند. معمولاً شخصیتهایی که درون چرخه زمانی گرفتار شدهاند هرکاری میکنند تا از این چرخه خارج شوند، اما مارک و مارگارت این سؤال را از خودشان میپرسند: اصلاً چرا باید بخوایم از چرخه زمانی خارج بشیم؟ اگر در چشمانداز زندگی پیش رو چیزی جز سردرگمی و مرگ و چالشهای طاقتفرسای زندگی نیست، چرا آدم باید بخواهد فضای امنی که چرخه زمانی برایش مهیا کرده را کنار بگذارد و از آن خارج شود؟ «نقشهای از چیزهای کوچک بینقص» فیلمی است که ژانرهای علمی-تخیلی و عاشقانه را با هم ترکیب میکند و با با لحنی بازیگوشانه به سؤالهایی که مطرح شد میپردازد. یک تجربه متفاوت و دیدنی که میتواند سرگرمتان کند.
۴. روز مرگت مبارک (Happy Death Day)
- سال تولید: ۲۰۱۷
- کارگردان: کریستوفر لاندون
- بازیگران: جسیکا روث، ازریل بروسارد، روبی موداین، ریچل متیوز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱ از ۱۰۰
فکرش را بکنید، مجبورید بارها و بارها روزی را که بدحالید تجربه کنید. حالا بدحالی و سردرد و حالت تهوع یک طرف، قاتل نقابداری که قصد جانتان را دارد هم یک طرف. از دید شخصی، این وضعیت واقعاً وحشتناک است. وحشت مطلق. اما از دید مایی که دنبال یک فیلم چرخه زمانی هیجانانگیز میگردیم، بهتر از این نمیشود، خارقالعاده است!
«روز مرگت مبارک» داستان هیجانانگیزی دارد. گرفتار شدن در چرخه زمانی به تری گلبمن (با بازی جسیکا روث) این اجازه را میدهد تا بتواند کارآگاه پرونده قتل خودش باشد و قاتلش را شکار کند. تری بارها و بارها تلاش میکند از دست قاتل فرار کند، تا شاید جان سالم به در بردن از آن شب، باعث شود چرخه زمانی از بین برود. اما طولی نمیکشد که تری میفهمد جا خالی دادن از کشته شدن فایدهای ندارد و هرکاری کند، بالأخره آن شب به نحوی کشته خواهد شد. بنابراین از یک جایی به بعد تصمیم میگیرد با کارآگاه بازی قاتل را پیدا کند، مظنونهایش را مشخص میکند، به نوبت همهشان را امتحان میکند و در همین حین سعی میکند به دوستان معتمدش درباره چرخه زمانی بگوید، هرچند که بار بعدی که چرخه تکرار شود، آنها هیچ چیز به یاد نمیآورند.
«روز مرگت مبارک» در ژانرهای علمی-تخیلی، جنایی و طنز سیاه است و هم گرفتار شدن تری در چرخه زمانی را با دلایل علمی برای ما توضیح میدهد، هم خیلی زود قوانین چرخه را مشخص میکند: اگر تری قاتلش را پیدا کند، میتواند چرخه را بشکند. اگر از «روز مرگت مبارک» خوشتان آمد، نگران نباشید. قسمت دومش هم پخش شده و میتوانید یک بار دیگر از گرفتار شدن تری در چرخه زمانی و سر و کله زدن با معماهای جناییاش لذت ببرید.
۵. دو غریبه دور از هم (Two Distant Strangers)
- سال تولید: ۲۰۲۰
- کارگردان: تراون فری، مارتین دزموند رو
- بازیگران: اندرو هاوارد، جویی بداس، زاریا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
«دو غریبه دور از هم» یک فیلم کوتاه طنز است که به کشته شدن افراد سیاهپوست به دست نیروی پلیس میپردازد. کارتر (با بازی جویی بداس) یک مرد جوان سیاهپوست است که پس از سپری کردن شب در خانه دوستش، در حال بازگشت به خانه پیش سگ خانگیاش است. اما در مسیر خانه یک پلیس سفیدپوست پرخاشگر (با بازی اندرو هاوارد) جلوی کارتر را میگیرد و درنهایت او را به قتل میرساند. این چرخه بارها و بارها تکرار میشود و هربار، افسر پلیس دلیل جدیدی برای کشتن کارتر پیدا میکند.
فرقی ندارد کارتر در خانه دوستش باقی بماند یا باز به سمت خانه خودش برود، فرقی ندارد با افسر پلیس مودبانه صحبت کند یا حتی سعی کند نادیدهاش بگیرد و ازش دوری کند، کارتر هرکاری میکند، سرانجام کشته میشود. «دو غریبه دور از هم» از مسئله چرخه زمانی به عنوان یک ابزار استفاده میکند تا اضطرابها و نگرانیهایی که افراد سیاهپوست تجربه میکنند را به تصویر بکشد. این فیلم بهمان نشان میدهد که صرف نظر از اعمال این افراد، اینکه کار اشتباهی کردهاند یا نه، صرفاً به خاطر بیعدالتی و تبعیض نژادی، چنین اتفاقات اجتنابناپذیری برایشان میافتد. «دو غریبه دور از هم» لحن سرکشی دارد و این لحن را در طول فیلم حفظ میکند، یک فیلم کوتاه الهامبخش که با نگاه خوشبینانه و امیدوارکنندهای سراغ این مسائل تاریک و زشت جامعه آمریکایی میرود.
۶. مثلث (Triangle)
- سال تولید: ۲۰۰۹
- کارگردان: کریستوفر اسمیث
- بازیگران: ملیسا جورج، لیام همسورث، اما لانگ، مایکل دورمان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۰ از ۱۰۰
«مثلث» یک فیلم جنایی است که دست کم گرفته شده و آنطور که لیاقتش را داشت دیده نشد، و این در حالی است که «مثلث» یکی از خاصترین فیلمهای ژانر چرخه زمانی است. «مثلث» همچنین یک وحشت روانشناختی معرکه است. در فیلم ما ملیسا جورج را در نقش جس میبینیم. جس پسرش را خانه میگذارد تا با دوستانش به یک سفر دریایی روی قایق شخصیشان برود. سفری که خیلی زود به لطف طوفان و خراب شدن قایقشان، به فاجعه تبدیل میشود. ترسناکی فیلم وقتی شروع میشود که یک کشتی از ناکجاآباد ظاهر میشود، جس و دوستانش هم چارهای ندارند جز اینکه سوار این کشتی عجیب و هولناک شوند، وگرنه ممکن است طوفان غرقشان کند.
از آنجایی که توضیح دادن ماجرای چرخه زمانی فیلم به افشا شدن بخش زیادی از داستان ختم میشود، متأسفانه نمیتوانیم درباره آن جنبه از «مثلث» چیز زیادی بهتان بگوییم، مطمئناً شما هم ترجیح میدهید خودتان فیلم را تماشا کنید و از معماها و پیچشهای داستانی نهایت لذت را ببرید. «مثلث» هرچه جلوتر میرود هیجانانگیزتر، پرتنشتر و میخکوبکنندهتر میشود. در حالی که جس و دوستانش دارند کشتی را میگردند، اتفاقات آشفتهای میافتد. فقط همین را بهتان بگوییم که «مثلث» پایان نفسگیر و غیرمنتظرهای دارد و قطعاً شوکهتان میکند.
۷. دختری که در زمان پرید (The Girl Who Leapt Through Time)
- سال تولید: ۲۰۰۶
- کارگردان: مامورو هوسودا
- بازیگران: ریسا ناکا، تاکویو ایشیدا، آیامی کاکیوچی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
«دختری که در زمان پرید» یک انیمه سینمایی محبوب و پرطرفدار است که داستان ماکوتو کونو (با صدای ریسا ناکا) را دنبال میکند، دختری که یک روز کشف میکند توانایی شگفتانگیزی به دست آورده: توانایی سفر در زمان. البته ماکوتو با بیاحتیاطی و بیدقتی از تواناییاش استفاده میکند. او از سفر در زمان برای رفع مشکلات کوچک و روزمره خود استفاده میکند، مثلاً او بارها و بارها به طور متوالی زمان را به عقب برمیگرداند تا مشکلاتی که در مدرسه دارد را درست کند، مثل خراب کردن امتحانها، یا روابطش با همکلاسیهایش. خیلی زود سفر در زمانهای ماکوتو به یک چرخه زمانی شبیه میشود و ماکوتو درمییابد استفاده از قدرتش بدین شکل عواقب خاص خودش را دارد.
ترکیب علمی-تخیلی و عاشقانه در «دختری که در زمان پرید» باعث خلق یک داستان عمیق و شگفتانگیز شده، داستانی که به ما نشان میدهد تصمیمهای کوچک زندگیمان چه تأثیر بزرگ و غیر قابل پیشبینیای ممکن است روی آیندهمان بگذارد. علاوه بر همه اینها، با اینکه این انیمه در دهه ۲۰۰۰ منتشر شده، اما کیفیت بصری لذتبخشی دارد و زیباییشناسی آن به طرز باورنکردنیای خوب از آب درآمده، در حدی که با انیمههای سینمایی جدید رقابت میکند.
۸. حلقه مرگ (Looper)
- سال تولید: ۲۰۱۲
- کارگردان: رایان جانسون
- بازیگران: جوزف گوردون، بروس ویلیس، امیلی بلانت، پائول دانو، نواح سیگن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
«حلقه مرگ» به کارگردانی رایان جانسون یکی از خوشساختترین و هیجانانگیزترین فیلمهای چرخه زمانی است. یک فیلم علمی-تخیلی که طرفداران این ژانر را سر حال میآورد و ارزش چند بار تماشا را دارد. داستان در نسخهای از زمان حال میگذرد که یک گروه مافیایی در آینده کسانی را که میخواهند سر به نیست کنند، به گذشته (زمان حال) میفرستند تا آدمکشهایی که با آنها قرارداد بستهاند، این قربانیان را به قتل برسانند. چنین آدمکشهایی به حلقههای مرگ معروف شدهاند، چرا که درنهایت، وقتی قراردادشان با مافیا تمام میشود، آنها باید نسخه آینده خودشان را به قتل برسانند تا هیچ رد و نشانهای از قتلها و آن گروه مافیایی باقی نماند. جو یکی از همین آدمکشها است. کارش را میکند و پولش را میگیرد. اما یک بار وقتی یک قربانی برایش میفرستند، درست قبل از اینکه ماشه را بکشد، با آن مرد چشم تو چشم میشود و کاشف به عمل میآید که این مرد، نسخه آینده خودش است (نقش نسخه آینده جو را بروس ویلیس بازی میکند). جو تصمیم میگیرد خودش را نکشد و به حرف نسخه آیندهاش گوش بدهد تا بفهمد ماجرا از چه قرار است.
«حلقه مرگ» با آنچه معمولاً در فیلمهای چرخه زمانی میبینیم تفاوتهای بسیاری دارد. «چرخه مرگ» یک فیلم علمی-تخیلی تمام عیار است که روی تناقضها و عواقب یک چرخه زمانی تمرکز میکند و حول این موضوع میچرخد که تصمیمهای شخصیتها به عنوان حلقههای مرگ ممکن است در آینده چرخهها را بشکند و سرنوشت دهها و چه بسا صدها نفر را دگرگون کند. یک فیلم هیجانانگیز، اکشن و عمیق که حتی چند تا پیشپینی نسبتاً درست جزئی هم دارد، «حلقه مرگ» را از دست ندهید.
۹. پالم اسپرینگز (Palm Springs)
- سال تولید: ۲۰۲۰
- کارگردان: مکس بارباکو
- بازیگران: اندی سمبرگ، کریستین میلیوتی، جی. کی. سیمونز، مردیث هگنر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
«پالم اسپرینگز» تماشاگران را به یک چرخه زمانی میبرد که در طول مراسم عروسی به وقوع میپیوندد، مراسمی که از قضا در شهر پالم اسپرینگز واقع در ایالت کالیفرنیا است. یکی از مهمانان مراسم عروسی، یک فرد لذتگرا به نام نایلز (با بازی اندی سمبرگ) مدتهاست درون یک چرخه زمانی گرفتار شده است. ماهها، سالها و شاید حتی دههها، فقط خدا میداند نایلز چه مدت اسیر این چرخه زمانی بوده، اما آنقدری بوده که جزئیات زندگیاش را در مراسمی که هرگز تمامی ندارد، فراموش کند، جزئیاتی مثل شغلی که داشته. البته اینطور که پیداست نایلز دیگر با این موضوع کنار آمده. حالا دیگر تا وقتی نوشیدنیاش را داشته باشد، مشکلی با چرخه زمانی ندارد و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهد. زندگی نایلز در چرخه زمانی ادامه دارد، تا اینکه خواهر عروس، سارا (با بازی کریستین میلیوتی) هم وارد همان چرخه زمانی میشود و حالا نایلز باید چم و خم زندگی در چرخه زمانی را به سارا یاد بدهد، آن هم سارایی که مثل نایلز لذتگرا نیست و علاقهای به ماندن در چرخه زمانی ندارد.
«پالم اسپرینگز» بامزه است و به طور آگاهانهای از «روز گراندهاگ» برای شوخی و کنایه بهره میبرد و حتی میراثدار این فیلم است. همچنین فیلم به طور هوشمندانهای برخی از قوانین اصلی فیلمهای چرخه زمانی را زیر پا میگذارد؛ برای مثال، چرخه زمانی در زمان به خصوصی از نو شروع نمیشود، بلکه هروقت سارا و نایلز به خواب بروند یا از هوش بروند این اتفاق میافتد و دوباره از نو مراسم عروسی و آن روز را تجربه میکنند. «پالم اسپرینگز» دو شخصیتی که در چرخه زمانی گرفتار شدهاند را با چالشهای فلسفی خود تنها میگذارد و بهشان ثابت میکند هرکاری در چرخه زمانی انجام بدهند بیاهمیت است، به نوعی دارد این پیام را میرساند که در زندگی باید مدام حرکت کرد و پویایی داشت و جرئت تغییر کردن و انعطافپذیری داشت، وگرنه به جایی نخواهیم نرسید. این فیلم فوقالعاده موضوعات مهم روابط انسانی و نظریه نسبیت عام را بدون اینکه خودش را جدی بگیرد یا از طنزش بکاهد، بررسی میکند.
۱۰. کد منبع (Source Code)
- سال تولید: ۲۰۱۱
- کارگردان: دانکن جونز
- بازیگران: جیک جیلنهال، میشل موناگان، ورا فارمیگا، جفری رایت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
چرخه زمانی فیلم «کد منبع» کاملاً متفاوت است، چرا که چرخه زمانی را دولت ایجاد کرده و برای جلوگیری از انجام یک عملیات تروریستی است. کاپیتان ارتش ایالات متحده، کولتر استیونز (با بازی جیک جیلنهال) در یک قطار بین شهری بیدار میشود، بدون اینکه بداند چطور به آنجا آمده، زنی که در صندلی روبهرویی نشسته (با بازی میشل موناگان) چه کسی است و چرا آنجاست. او وقتی به طور تصادفی انعکاس تصویر خودش را میبیند، چهره خودش را نمیشناسد. آیا کولتر فراموشی گرفته؟ اینطور به نظر نمیرسد. ۸ دقیقه میگذرد و قطار برای بار اول منفجر میشود. این بار کولتر در یک کپسول عجیب و غریب بهوش میآید و معلوم میشود دارد یک مأموریت سری برای ارتش آمریکا را به ثمر میرساند. مأموریتی که از یک اختراع جدید و آزمایش نشده استفاده میکند تا با استفاده از خاطره یک شخص دیگر، این امکان را به کولتر میدهد تا جای او قرار بگیرد و فرصت این را داشته باشد تا طی ۸ دقیقه، بفهمد بمب کجای قطار قرار دارد و بمبگذار چه کسی است تا از بمبگذاری بعدی جلوگیری کند. کولتر از طریق یک نمایشگر با اپراتوری که او را راهنمایی میکند در ارتباط است، اما گفتوگو با اپراتور از سردرگمی و گیجی کولتر چیزی کم نمیکند، خصوصاً که او یادش نمیآید چطور از افغانستان به این کپسول منتقل شده و چه بلایی سر همرزمانش آمده است. اما زمان دارد میگذرد و طبق شواهد، بمبگذاری بعدی شامل یک بمب هستهای میشود که یک شهر پرجمعیت آمریکا را هدف قرار خواهد داد.
طول میکشد تا کولتر چم و خم کار را یاد بگیرد، قطار بارها منفجر میشود و هر بار کولتر ۸ دقیقهی طافتفرسا را طی میکند، در حالی که همزمان در تلاش است بفهمد سر خودش و سربازانش چه بلایی آمده. «کد منبع» چیزهای زیادی برای ارائه به مخاطب دارد. یک داستان چرخه زمانی متفاوت، شخصیتپردازی خوب و نظریههای علمی جذاب، و البته بازی درخشان جیک جیلنهال در نقش کولتر استیونز، که یکی از بهترین نقشآفرینیهایش به حساب میآید. «کد منبع» به ما ثابت میکند دانشمندان همیشه درباره اختراعاتشان اطلاع کاملی ندارند و گاهی خلاف حرفشان ثابت میشود، و همچنین نشانمان میدهد یک سرباز دلسوز چطور میتواند با از خودگذشتگی جان انسانهای بسیاری را نجات بدهد، حتی اگر کسی خودش را نجات نداده باشد.
۱۱. ساعت ۱۲:۰۱ ظهر (۱۲:۰۱pm)
- سال تولید: ۱۹۹۰
- کارگردان: جاناتان هیپ
- بازیگران: کرتوود اسمیث، لارا هرینگتون، جین آلدن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
اغلب افرادی که در یک چرخه زمانی گرفتار میشوند، حداقل این مزیت را دارند که یک روز کامل فرصت داشته باشند تا دور بعدی چرخه آغاز شود، اما مایرون کسلمن (با بازی کرتوود اسمیث) پیرو بخت برگشته فقط ۵۹ دقیقه فرصت دارد. هر بار که چرخه آغاز میشود، مایرون در وقت استراحت ناهار خود، وسط خیابان ایستاده و چارهای ندارد جز اینکه افسرده و به دور از هر کسی که بتواند با او ارتباط بگیرد، در اطراف شهر پرسه بزند. در یکی از همین ۵۹ دقیقه ها، مایرون خوش شانسی میآورد و در یک روزنامه درباره دانشمندی میخواند که درباره اتفاقی که برایش افتاده، یک جهش زمانی، هشدار داده و آن را پیشبینی کرده است. مایرون سعی میکند این دانشمند را پیدا کند.
«ساعت ۱۲:۱ ظهر» یک فیلم کوتاه نیم ساعته است، اما در همین زمان کوتاه موفق میشود هم طنز و هم یأس هولناکی را به تصویر بکشد، به همراه جهانی با جزئیات فراوان که با مهارت و هوشمندی خلق شده است. این فیلم کاری میکند تصور گرفتار شدن در یک چرخه زمانی شما را به وحشت بیندازد.
۱۲. لبه فردا (Edge of Tomorrow)
- سال تولید: ۲۰۱۴
- کارگردان: داگ لیمان
- بازیگران: تام کروز، امیلی بلانت، برندن گلیسون، بیل پکستون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
نژادی از موجودات بیگانه که به نام میمیکها شناخته میشوند به زمین هجوم میآورند و طی اولین واکنش سریع به این حمله، سرگرد ویلیام کیج (با بازی تام کروز) همراه با نیروهایش برای مقاومت علیهشان میجنگند. طی یک حادثه و اتفاقی که برای ویلیام میافتد، او این قدرت را به دست میآورد تا هر بار که کشته میشود، برگردد به صبح همان روز و همهچیز را از نو شروع کند. چرخه زمانی ویلیام به این شکل شروع میشود. شکست دادن ارتش بیگانهها به نظر غیرممکن میرسد، اما ویلیام عزمش را جزم کرده علیهشان بجنگد و با استفاده از قابلیت جدیدش، آنها را شکست بدهد. بنابراین سراغ یکی از بهترین سربازها میرود، سربازی بدبین و عبوس به نام ریتا وراتاسکی (با بازی امیلی بلانت). ویلیام امیدوار است با کمک ریتا در جنگ پیروز شود.
داستان «لبه فردا» که از رمانی ژاپنی به نام «همهی کاری که باید بکنی کشتن است» اقتباس شده، درست مثل بازیهای کامپیوتری است. بازیکنها هم بارها و بارها کشته میشوند تا بالأخره نقطه ضعف دشمنشان را پیدا میکنند و هربار در انجام مأموریتشان پیشروی میکنند و آرام آرام در خلال مرگهای بسیار، یاد میگیرند چطور تا آخر بازی بروند. «لبه فردا» یک فیلم اکشن تمام عیار است که اگر هوس خون بیگانه کرده باشید، عاشقش خواهید شد.
منبع: COLLIDER