به نقل از دیجیکالا:
بسیاری از فیلمها از بازه زمانی فشرده ۲۴ساعته برای خلق احساسات پرتنش استفاده میکنند. نمونههایی از این تکنیک در ژانرهای بسیاری چون عاشقانه، کمدی، درام و وسترن استفاده شده است. با این حال برخی از پرانرژیترین، جذابترین و هیجانانگیزترین داستانهایی که در یک شبانهروز میگذرند در ژانر تریلر جا دارند.
- ۱۰ فیلم اکشن هیجانانگیز و نفسگیر که میخکوبتان میکنند
- ۱۰ فیلم هیجانانگیز هالیوودی که با الهام از انیمه ساخته شدهاند
۱۰) فروپاشی (Falling Down)
- کارگردان: جوئل شوماخر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۹۳
ویلیام فاستر (مایکل داگلاس) یک مرد معمولی است که از نقصهایی که در جامعه میبیند ناامید و مستاصل شده است. یک روز صبح در حالی که در ترافیک گیر کرده، ماشینش را رها میکند و برای یک ماموریت خشونتبار به خانه همسر سابقش میرود. رابرت دووال نقش مارتین پرندرگاست، گروهبان پلیس لسآنجلس، را بازی میکند که در روز بازنشستگیاش تلاش میکند تا فاستر را تعقیب کند. فیلمنامه این فیلم را ایب رو اسمیت، بازیگری که بیشتر بخاطر نقشش در «ترنر و هوچ» شناخته میشود، نوشته است و جوئل شوماخر فقید که همزمان هم فیلمسازی خاص و هم سودده برای هالیوود به شمار میرفت آن را کارگردانی کرده است.
بازیگران مکمل شامل تیوزدی ولد با یک بازی نفسگیر در نقش همسر روانرنجور دووال است. این فیلم بهار ۱۹۹۲ در بحبوحه شورشهای لس آنجلس و در همین شهر فیلمبرداری شد. بسیاری از موضوعاتی که فیلم به آنها میپردازد مرتبط با مسائلی بود که در لس آنجلس دهه ۹۰ جریان داشت. در آنسوی دوربینها، شهر نیز به نقطه جوش خود رسیده بود و با خشم شدید، شبیه به خشم انفجاری ویلیام فاستر در فیلم، سرکوب شد. داستان فیلم طی چند ساعت از صبح تا بعد از ظهر میگذرد. فاستر با پای پیاده در سراسر لس آنجلس سفر میکند و به تنش سوزان و کلاستروفوبیک فیلم میافزاید.
«فروپاشی» دارای عناصر شبه کافکایی است زیرا فاستر در سفر خشونتبارش با شخصیتهایی غافلگیرکننده و موقعیتهای ناگوار روبرو میشود. این مسئله در صحنه پرتنشی از فیلم برجسته میشود که در آن فاستر به دنبال پناه گرفتن در یک فروشگاه کالاهای چرمی است و به یکباره متوجه میشود که مالک فروشگاه بسیار خطرناکتر از خود اوست. این فیلم هم از منظر بازخورد انتقادی و هم فروش موفق بود و بسیاری از منتقدان چون راجر ایبرت و پیتر تراورز بازی مایکل داگلاس را تحسین کردند. خود این بازیگر هم در جایی اعلام کرد که این نقش یکی از بهترین بازیهایش بوده است.
فروپاشی فاستر را میتوان از منظرهای متفاوتی بررسی کرد. او عناصری از کلیشه مرد سفیدپوست نژادپرست را مجسم میکند، زیرا بیشتر افرادی که مورد هدف اعمال او قرار میگیرند رنگینپوست هستند. نویسنده فیلم اذعان دارد که «این فیلم ساختار قدرت قدیمی ایالات متحده را نمایندگی میکند که اکنون منسوخ شده و به طرز ناامیدکنندهای از دست رفته است. برای هردوی آنها زمان انطباق یا مرگ است.» یک قرائت ساده و در عین حال مالیخولیایی این است که فاستر مردی غمگین و تلخ است. بیداد او بدون برنامهریزی و شلخته است، در طول فیلم فقط پرسه میزند و درست به اندازه آدمهای پیرامونش گیج است. چیزی که در نقطه اوج به یاد ماندنی فیلم خلاصه میشود، زمانی که فاستر با خود زمزمه میکند؛ «من آدم بده هستم؟»
۹) وثیقه (Collateral)
- کارگردان: مایکل مان
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۰۴
در این تریلر جنایی نئو–نوآر جیمی فاکس نقش مکس یک راننده تاکسی لس آنجلس را بازی میکند که خود را تحت گروگان قاتلی به نام وینسنت (تام کروز) مییابد. مکس تلاش میکند تا راههایی برای متوقف کردن وینسنت که او را مجبور میکند از صحنه قتلی به قتل دیگر ببرد پیدا کند. فیلمنامه تحسینشده فیلم را استوارت بیتی نوشته است که ایده فیلم در ۱۷ سالگی و زمانی که با تاکسی از فرودگاه سیدنی به خانه میرفت به ذهنش خطور کرد.
کارگردان مایکل مان هیچ با ژانر تریلر بیگانه نیست، زیرا فیلمهای موفقی چون «دزد»، «شکارچی انسان» و «مخمصه» را کارگردانی کرده است. مان تماشاگر به یک ترن هوایی کلاستروفوبیک مملو از صحنههای پرتنش میبرد. خود تاکسی یک بازیگر ناخواسته است. ابزاری مرکزی برای زندانی کردن مکس در این بازی خطرناک. میتوان در این مورد مقایسهای با تاکسی تراویس بیکل در «راننده تاکسی» انجام داد که خیابانهای منحط نیویورک را به او نشان میداد. بازیگران مکمل «وثیقه» شامل جیدا پینکت اسمیت، خاویر باردم و مارک روفالو هستند.
دو فیلمبردار، پل کامرون و دیون بیب، فیلم «وثیقه» را فیلمبرداری کردند. در نماهای شبانه از لس آنجلس یک حسی از ناامیدی موج میزند. درست مانند صحنههای شبانه در فیلم «جاده مالهالند» دیوید لینچ، خیابانها تاریک و متروک هستند. گاهی اوقات بنظر با یک موقعیت آخرالزمانی طرفیم، نماهایی از تاکسی در حال گشت و گذار در خیابانهای خالی به فضای مضطرب فیلم میافزاید و چارچوب زمانی محدود قاتل را برجسته میکند. این با صحنههای شلوغ فیلم در بیمارستان، کلاب شبانه و … کنار یکدیگر قرار میگیرد.
فیلم هم از منظر انتقادی هم فروش به موفقیت رسید و برای جیمی فاکس و تدوینگرهای فیلم شامل جیم میلر و پل رابل نامزدی اسکار به ارمغان آورد. «وثیقه» پر از لحظات اکشن هیجانانگیز است. حتی در لحظات آرامش هم دیالوگها و بازیها تجربهای میخکوبکننده را سبب میشوند. اساسا بنظر میرسد فیلم یک گفتگو میان تام کروز و جیمی فاکس است. آنها بر سر اخلاقیات و انگیزهها بحث میکنند و تلاش میکنند تا به درک یکدیگر برسند، اما در اعماق وجودشان میدانند که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.
۸) روز آزمایشی (Training Day)
- کارگردان: آنتوان فوکوآ
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۰۱
جیک (ایتان هاوک) یک پلیس تازهکار در اولین روز خود به عنوان افسر مواد مخدر لس آنجلس است. او با آلونزو (دنزل واشنگتن)، یک کارآگاه خشن و در عین حال باتجربه، تیم میشود. از دیگر بازیگران مکمل و تاثیرگذار فیلم میتوان به تام برنگر، اسکات گلن، هریس یولین، اوا مندز، دکتر دره و اسنوپ داگ اشاره کرد. فیلم توسط دیوید آیر نوشته شده است که در همان سال فیلمنامه دیگرش «سریع و خشن» به موفقیتی عظیم در گیشه دست پیدا کرد. قابل توجهترین مشخصه کارهای آیر تمرکز او بر داستانهای پلیسی لس آنجلسی است.
کارگردانی این فیلم بر عهده آنتوان فوکوآ، کارگردان موفق موزیک ویدیوها بود که از آن زمان تا الان فیلمهای پرخرج هالیوودی متعددی را کارگردانی کرده است. هنگام ساخت این فیلم اصالت برای فوکوآ اهمیت زیادی داشت. او موفق شد در محله خطرناکی از لس آنجلس که محل استقرار باندهای خلافکار بود فیلمبرداری کند و همچنین یک مشاور فنی در زمینه خلافکارهای لس آنجلس در کنارش داشت. او همچنین برای چند صحنه اعضای باندهای واقعی را استخدام کرد.
ایتان هاوک در نقش پلیس تازهکاری که در تلاش برای اجرای عدالت در کنار آلونزو با اخلاقیات خود کنار میآید نمایشی پرانرژی ارائه میکند. با این حال دنزل واشنگتن در نقش آلونزو واقعا صحنه را از دیگران میرباید. یک کارآگاه باهوش، شگفتانگیز و در عین حال فاسد که از ابتدا تا انتها نفسگیر ظاهر میشود. شخصیت آلونزو بر اساس رافائل پرز طراحی شده است. پرز در بسیاری از رسواییهای بدنام ردپایی داشته است. واشنگتن برای شبیه شدن به پرز ریش گذاشت و ساعتهای بیشماری را صرف مطالعه و شناخت کارآگاهان لس آنجلس کرد.
کسی نمیتواند فیلم را ببیند و به یاد رادنی کینگ، شورشهای ۹۲ و تعقیب او.جی سیمپسون نیافتد. فیلم به واقعیت لس آنجلس و پایگاه پلیس آن واقعا وفادار است. «روز آزمایشی» نه تنها موفق شد که یک فیلم هیجانانگیز شیک و جذاب باشد، بلکه به اخلاقیات شخصی، عدالت، فساد و قدرت نیز توجه میکند.
۷) طناب (Rope)
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۴۸
براندون شاو (جان دال) و فیلیپ مورگان (فارلی گرنجر) لحظاتی پیش از برگزاری یک مهمانی شام با دوستان خود، یکی از آنها را با طناب خفه میکنند. آنها جسد را در یک صندوق پنهان میکنند و روی آن یک بوفه شام قرار میدهند. آنها از مهمانان خود از جمله والدین قربانی، نامزدش (جوان چندلر) و استاد دانشگاهشان (جیمز استوارت) استقبال میکنند. این فیلم اقتباسی از نمایشنامه پاتریک همیلتون به همین نام است.
این فیلم توسط استاد تعلیق، آلفرد هیچکاک، کارگردانی شده است. فیلم سال ۱۹۴۸ فیلمبرداری شد و اولین اثر تکنیکالر او به شمار میرفت. این فیلم از نظر تکنیکی بسیار چشمگیر است زیرا در زمان واقعی اتفاق میافتد و فیلمبرداری و تدوین هوشمندانهاش این حس را به تماشاگر القا میکند که با یک برداشت بلند بدون قطع طرف است. هیچکاک با پذیرش این ایده که کمتر بیشتر است با هوشمندی اضطراب و تعلیق را به تصویر میکشد. فیلم تقریبا به طور کامل در اتاق نشیمن آپارتمانی در منهتن میگذرد، بازیگرانش بسیار محدود هستند و با حداقل برشهایش مخاطب را وادار میسازد تا در جهان شخصیتها باقی بماند.
هیچکاک درست مانند اکثر فیلمهای هیجانانگیزش، دائما از طریق دوربین بر درام اساسی فیلم تاکید میورزد. به تماشاگران در طول فیلم جسد درون صندوق یادآوری میشود. تعلیق هیچکاک در باز شدن و نشدن صندوق توسط شخصیتها منجر میشود تا خود صندوق به یک شخصیت اساسی بدل شود.
انگیزه شاو و مورگان از قتل انتقام، حسادت یا انفجار خشم نیست. این امر ریشه در مفهومی نیچهای دارد، چیزی که پرفسور آنها، روپرت کادل، به شکل فرضی به آن اشاره کرده بود. اساسا این دو دانشجو معتقدند که حق کشتن کسی که از آنها برتر نیست را دارند. این فیلم به موضوعاتی مانند نابرابری اجتماعی، سادیسم و خطرات فهم اشتباه حرف دیگران میپردازد.
۶) سرعت (Speed)
- کارگردان: یان دی بونت
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۹۴
کیانو ریوز در نقش افسر خنثیساز بمب ایفای نقش میکند که باید از یک انفجار در اتوبوس عمومی جلوگیری کند، به طوری که اگر سرعت اتوبوس شهری کمتر از ۵۰ مایل در ساعت باشد بمب منفجر خواهد شد. فیلمنامه این فیلم را گراهام یوست نوشته است و اولین فیلمی بود که فیلمبردار معروف یان دی بونت آن را کارگردانی کرد. یان دی بونت پیش از این فیلمبرداری آثار اکشن موفقی چون «جان سخت»، «غریزه اصلی» و … را برعهده داشت.
ساندرا بولاک در نقش آنی ظاهر میشود، مسافری در اتوبوس شهری که پس از مجروح شدن راننده اتوبوس رانندگی را برعهده میگیرد. دنیس هاپر در نقش هاوارد پین، یک بمبگذار کلاش که قبلا با شخصیت کیانو ریوز روبرو شده است نمایشی دیوانهوار ارائه میدهد. بازیگران مکمل شامل جف دنیلز در نقش همکار کیانو ریوز، جو مورتون در نقش کاپیتان مک ماهون و الن راک به عنوان گردشگری بامزه ولی به همان اندازه آزاردهنده است. فیلم در گیشه موفق بود و همچنین از منظر انتقادی مورد توجه قرار گرفت؛ به طوری که راجر ایبرت به آن ۴ ستاره داد و صحنههای اکشنش را تحسین کرد.
با توجه به صحنه ابتدایی میخوبکننده فیلم، فیلم در اصل بیش از ۲۴ ساعت را در بر نمیگیرد. با این حال از لحظهای که ریوز بمب را در اتوبوس کشف میکند فیلم سرعت میگیرد و صحنههای تعلیقآمیز آن که طی چند ساعت اتفاق میافتند سرعت میگیرند. این فیلم یکی از آن اکشنهای کمیاب است، درست مثل «جان سخت» که در آن همه اجزا به خوبی با یکدیگر کار میکنند. دیالوگها سریع و بامزه هستند، شخصیتها باورپذیر و دوستداشتنیاند و با یک فیلم دهه نودی کلاسیک طرف هستیم.
۵) بعد از ظهر سگی (Dog Day Afternoon)
- کارگردان: سیدنی لومت
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۵
آل پاچینو در نقش مردی از جان گذشته بازی میکند که برای پرداخت هزینه عمل تغییر جنسیت معشوقش تلاش میکند از بانکی سرقت کند. چیزی که بنظر یک برنامه ساده و بیضرر میرسید، به سرعت بدل به شرایطی وخیم میشود. فیلمنامه فیلم توسط فرانک پیرسون و بر اساس مقالهای در مجله لایف به نام «پسران در بانک» نوشته پی. اف کلوگ و توماس مور نوشته شد. این مقاله سال ۱۹۷۲ درباره دزدی/گروگانگیری مربوط به جان ویوتوویچ و سالواتوره ناتوریل نگاشته شد. دیگر بازیگران فیلم شامل جان کازال، جیمز برودریک و چارلز درنینگ هستند.
سیدنی لومت بهترین انتخاب برای کارگردانی این فیلم بود. فیلمهای لومت با این وجود که او هرگز چنین قصدی نداشا اغلب از منظر اجتماعی دقیق بودند. در طول درگیری میام دزدان بانک و پلیس، سارقان انگیزه اجتماعی خود را در پشت اقدامات خود در صحنه مشهور آتیکا آشکار میسازند. هم پاچینو و هم کازاله اجرای واقعا طبیعی و ناتورالیستیای ارائه میدهند همدلی نکردن با آنها کار سختی است.
لومت بیشتر فیلم را در بانک طراحی میکند. این فضای بسته به درام پرتعلیق فیلم میافزاید. این فیلم نامزد ۶ جایزه اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد برای پاچینو، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شد و پیرسون جایزه بهترین فیلمنامه را ربود. «بعد از ظهر سگی» به دلیل بازیهای عالی، فیلمنامه موجز، بافت اجتماعی صریح و کارگردانی متواضعانه لومت تا ابد یک کلاسیک باقی میماند.
۴) اوقات خوش (Good Time)
- کارگردانان: جاش سفدی٬ بنی سفدی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۱۷
یک سارق بانک (رابرت پتینسون) خود را وارد یک سفر پر پیچ و خم شبانه در دنیای تاریک شهر نیویورک میکند تا برادرش (بنی سفدی) را از زندان بیرون بیاورد. این فیلم توسط جاش سفدی و رونالد برنشتاین نوشته شده است و جاش و بنی سفدی کارگردانی آن را برعهده داشتهاند. این فیلم مورد استقبال منتقدان قرار گرفت، به خصوص بازی پتینسون و کارگردانی برادران سفدی که به شدت تحسین شدند.
پتینسون در نقش یک کلاهبردار خردهپا، کانی نیکاس، بازی میکند که به نظر میرسد واریاسونی تازه از آل پاچینوی فیلم «بعد از ظهر سگی» باشد. در کارهای او حسی از پشیمانی وجود دارد، اما انگیزههایش، چه خوب چه بد، همان چیزی است که او و فیلم را به جلو میراند. بنی سفدی همچنین پر نقش نیک، برادر کانی که اختلال رشد دارد، عملکردی قوی ارائه میدهد.
فیلم از سفر شبانه پراضطراب خود در دنیای زیرزمینی اسرارآمیز و دیوانهوار نیویورک عقبنشینی نمیکند. «اوقات خوش» یک نمونه مدرن از فیلمهایی چون «راننده تاکسی» و «فرار از نیویورک» به شمار میرود که در آخ شخصیتی را میان خیابانهای خشن و تاریک نیویورک دنبال میکنیم. موسیقی فیلم که توسط یک موزیسین موسیقی الکترونیک ساخته شده است به ذهنیت پیشرو و عجول کانی میافزاید.
۳) مایکی و نیکی (Mickey and Nicky)
- کارگردان: الین می
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۷۶
«مایکی و نیکی» شاید یکی از دست کم گرفتهشدهترین فیلمهای دهه ۱۹۷۰ باشد که توسط قدرنادیدهترین فیلمساز هالیوود، الین می، نویسندگی و کارگردانی شده است. در این فیلم جان کاساوتیس در نقش نیکی، مردی ناامید و در حال فرار از یک باند فیلادلفیایی، بازی میکند. او که هیچ جا برای رفتن ندارد، به دوست قدیمی خود مایکی با بازی پیتر فالک روی میآورد. در آن زمان می برای کمدیهایش شناخته میشد. این فیلم هم دارای رگههای طنز بسیاری است که با دیالوگهای صریح و خشونت انفجاری آمیخته شده است.
جان کاساوتیس و پیتر فالک پیش از این در فیلمهای خود کاساوتیس چون «شوهران» و «زنی تحت تاثیر» با یکدیگر کار کرده بودند. دوستی حرفهای و احترام متقابل آنها به یکدیگر در طول فیلم مشخص است زیرا هر دو بازیگر در هماهنگی کامل با یکدیگر هستند. می همچنین با اعتماد به آنها اجازه بداههسازی را صادر کرد.
این فیلم دوستی را از دریچهای بدبینانه بررسی میکند. میکی و نیکی زمانی با هم دوست بودند، بهترین دوستان زمان کودکی، اما با گذشت زنان و جدا شدن راهشان آنها بدل به افراد متفاوتی شدند. پارانویای جنونآمیز نیکی در حالی که او در طول فیلم پرسه میزند و نمیتواند به هیچ اعتماد کند مسری است. از طرف دیگر تمایل میکی به کمک گرچه در بسیاری از لحظات فیلم مورد سنجش قرار میگیرد اما همیشه وجود دارد.
فیلم به بررسی بیاعتمادی و سوظن میپردازد که بیشباهت به وضعیت پشت صحنه فیلم هم نبود. می در نبردی دائمی با کمپانی پارامونت در مورد نسخه نهایی، تامین بودجه و کنترل کلی روی پروژه بود. قضیه تا آنجا پیش رفت که می مجبور شد حلقههای مهم فیلم را در گاراژ دوست شوهرش در کانکتیکات پنهان کند.
۲) باجه تلفن (Phone Booth)
- کارگردان: جوئل شوماخر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- سال انتشار: ۲۰۰۲
جوئل شوماخر این تریلر پرتعلیق و میخکوبکننده را کارگردانی میکند که تقریبا به طور کامل در یک باجه تلفن و اطراف آن میگذرد. استوارت شپرد (کالین فارل) روزنامهنگار معصومانه به یک تماس در باجه تلفنی در نیویورک پاسخ میدهد. چیزی که در ابتدا شبیه به یک شوخی بنظر میرسید، زمانی که تماسگیرنده به استوارت اطلاع میدهد که یک تکتیرانداز او را نشانه گرفته رو به سیاهی میرود.
فیلمنامه فیلم توسط یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان فیلمهای رده بی، لری کوهن، نوشته شده است. کوهن قبلا ایده اولیه «باجه تلفن» را دهه ۱۹۶۰ به آلفرد هیچکاک ارائه کرده بود و اگرچه استاد تعلیق از آن استقبال کرد اما هیچوقت چیزی اتفاق نیفتاد. کوهن سپس فیلمنامه را در اواخر دهه ۹۰ بازنویسی کرد.
مانند بسیاری از فیلمهای اکشن هیجانانگیز اوایل دهه ۲۰۰۰، این فیلم هم به مدد ریتم تندش موفق شد. گرچه شخصیت استوارت برای اکثر مردم قابل درک نیست، موقعیتی که او خود را در آن مییابد به قدری توجه مخاطبان را جلب میکند که گویی خودشان در باجه تلفن گیر افتادهاند. گفتوگوی مداوم با ضد قهرمانی که تنها با نام تماسگیرنده شناخته میشود، یادآور فیلم «جان سخت با یک انتقام» است، زیرا در هر دو فیلم قهرمان پشت تلفن تسلیم دشمن میشوند.
۱) بازیهای مسخره (Funny Games)
- کارگردان: مایکل هانکه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- سال انتشار: ۱۹۹۷
دو مرد جوان به نامهای پل (آرنو فریش) و پیتر (فرانک گیرینگ) یک خانواده را در کلبه تعطیلاتشان گروگان نگه میدارند و آنها را مجبور میسازند تا به منظور سرگرمی بازیهای سادیستی انجام دهند. فرض اولیه فیلم با وجود بسیاری از آثار مربوط به هجوم خانه بنظر کلیشهای میآید. اما آنچه «بازیهای مسخره» مایکل هانکه را احتمالا به یکی از آزاردهندهترین فیلمها در این تم بدل میکند تغییر و تحولی است که او در ژانر پدید میآورد.
این دو جوان مودب و خوشلباس هستند. رهبر این دو، پل، بنظر کاملا باهوش میرسد. این دو معتادان مواد مخدر و دیوانههای پولدار نیستند. آنها از دسته مردان جوانی هستند که برای دعوتشان به خانه درنگ نمیکنید. هانکه در حالی که با چارچوبهای زمانی بازی میکند، مرز بین واقعیت و خیال را محو میسازد و از ضد قهرمان خود پل میخواد گاهی دیوار چهارم را بشکند. او با تماشاگران تعامل میکند، به آنها چشمک میزند که گویی آنها خود مورد تهاجم هستند.
هانکه گفته است که قصد نداشت «بازیهای مسخره» یک فیلم ترسناک باشد، بلکه در عوض بیانیهای باشد علیه خشونت جاری در رسانهها. او میخواست فیلمی به شدت خشن و در عین حال بیهدف بسازد. اذیتکنندهترین جنبه فیلم بیانگیزگی دو جوان است. یک لحظه پدر مضطرب خانواده از آنها میپرسد که برای چه این کار را انجام میدهند و پیتر با حالتی ترسناک پاسخ میدهد که «چرا که نه؟».
منبع: tasteofcinema