۱۰ زوج سینمایی عجیب که انتظار همکاری‌شان را نداشتیم

۱۰ زوج سینمایی عجیب که انتظار همکاری‌شان را نداشتیم

به نقل از دیجیکالا:

در صنعت سینما بخش بزرگی از کیفیت یک فیلم را روابط بین شخصیت‌ها تعیین می‌کند. برخی بازیگران می‌توانند این روابط را شکل دهند و برخی دیگر نه. امثال آستر و راجرز یا مارتین و لوئیس نام خود را به‌عنوان زوج‌های موفق در سینما تثبیت کردند، ترکیبی که می‌توانید در هر داستان و مخمصه‌ای بیندازیدشان و از موفقیت فیلم مطمئن شوید. اما گاهی اوقات، جفت شدن بعضی از بازیگران شما را متعجب خواهد کرد. کنار هم قرار گرفتن بعضی از بازیگران روی پرده و می‌تواند فاجعه‌‌بار باشد، بعضی اوقات هیچ راهی وجود ندارد که دونفر از یکدیگر حمایت کنند و بتوانند به عنوان زوج سینمایی همکاری کنند. مشکلات بین بازیگران می‌تواند مربوط به خودخواهی افراد، سبک‌های متضاد بازیشان یا جنجال‌های قدیمی باشد.

البته زوج‌های سینمایی دور از ذهن روی صفحه نمایش همیشه هم نتایج بدی نداشتند. برای مثال، دنیرو و جری لوئیس در فیلم «سلطان کمدی» (The King Of Comedy). در کل زوج‌های سینمایی عجیبی که عوامل فیلم معلوم نیست به کدام دلیل تصمیم به کنارهم قراردادنشان گرفته‌اند، گاهی اوقات عالی از آب درمی‌آیند، گاهی کاملاً زننده هستند و گاهی هم به دلیل مفهوم داستان و گروه کلی بازیگران به سادگی در هم حل می‌شوند.

۱۰. آدام سندلر/آل پاچینو در فیلم « جک و جیل» (Jack And Jill)

آدام سندلر/آل پاچینو در فیلم « جک و جیل»

کار با آل پاچینو معمولاً برای هر بازیگری تجربه‌ای به یاد ماندنی خواهد بود، اما حتی رزومه‌ای به گستردگی رزومه آدام سندلر هم بهتر است بدون این همکاری خاص بماند. هر دو بازیگر تصمیم‌های سوال برانگیز زیادی گرفته‌اند که ممکن است بتوانند «جک و جیل» را در بین آن‌ها به راحتی فراموش کنند اما اگر نتوانند هم آن‌ها و هر کسی که این فیلم را تماشا کرده، قطعاً آرزو می‌کند که می‌توانست.

درست است که بعضی از فیلم‌های سندلر ناعادلانه مورد انتقاد قرار می‌گیرند اما در این فیلم او کاملاً سزاوار انتقاد‌هایی تندوتیز بود. این کمدین در عجیب‌ترین و ضعیف‌ترین بازی‌اش که بیشتر هم شامل حرکت‌های بدنی بود، به جز لباس پوشیدن به عنوان یک زن دارای اضافه وزن هیچ چیز دیگری به فیلم اضافه نکرد. او حتی نتوانست بازی خود را در کنار اسطوره‌ای مانند پاچینو بهبود ببخشد که با توجه به فداکاری مطلق پاچینو برای این فیلم بسیار ناامیدکننده است. او با بازی خودش فلیم را پیش می‌برد و تقریباً تمام لحظات خوب فیلم را می‌سازد. پاچینو هر پنی از دستمزد قابل توجه خود برای بازی در این فیلم را دریافت کرد، اما با در نظر گرفتن این مورد هم این فیلم یک فاجعه برای او است.

تابلو شاسی طرح دو هنرمند ال پاچینو رابرت دنیرو کد160

۹. ادی مورفی/رابرت دنیرو در فیلم «وقت نمایش» (Showtime)

ادی مورفی/رابرت دنیرو در فیلم «وقت نمایش»

پوستر این فیلم همه چیز را در مورد آن بیان می‌کند: ادی مورفی به رابرت دنیرو اشاره می‌کند، همبازی او کف دستش را باز کرده است، و چهره‌ی هر دو این سوال را فریاد می‌زند که «من اینجا چه کار می کنم؟» یک جعل ناشیانه از ژانر buddy cap که واقعاً فراموش‌شده است و دنیرو و مورفی سعی کردند روی صفحه نمایش رابطه ای بین دو شخصیتی که نقششان را بازی می‌کردند شکل بدهند ولی شواهد نشان می‌دهد بسیار ناکام هستند.

به نظر می‌رسد که آزمایش بزرگ کمدی رابرت دنیرو بالاخره به پایان رسیده است و فیلم‌هایی مانند این نشان دادند که او چقدر برای این ژانر نامناسب بود. تقریباً در همه‌ی فیلم‌های کمدی از دنیرو خواسته شده بود که نقش یک شخصیت واحد را بازی کند: مردی بسیار جدی که با مردی بسیار احمق در یک ماجرا قرار می‌گیرد و این همراهی او را اذیت می‌کند.

اما بدتر از همه، باری مورفی در این فیلم بود که یک از سر بازکنی واقعی بود. او هیچ انرژی‌ای برای بازی در این نقش نگذاشت و فقط می‌‌خواست به ساده‌ترین شکل ممکن چک حقوق خود را دریافت کند و در اسرع وقت به خانه برود. شاید زمانی در دهه ۸۰ که این دو بازیگر در اوج خود بودند، این اتحاد جواب می‌داد. اما با توجه به این که دو نفر از مجریان اصلی این پروژه خودشان هم به وضوح به آن اعتقادی ندارند، مشخص است که نباید روی فیلم حساب کرد.

۸. آلی مکویست/رابرت دووال در فیلم « شوت به افتخار» (A Shot At Glory)

آلی مکویست/رابرت دووال در فیلم « شوت به افتخار»

اگر بخواهیم صادق باشیم ایفای نقش آلی مکویست در مقابل هرکسی عجیب خواهد بود. اسطوره‌ی تیم رنجرز به همان اندازه که در فوتبال جا افتاده است، در سینما دور از ذهن به نظر می‌رسد. اما همکاری او با رابرت دووال در فیلم « شوت به افتخار»  در سال ۲۰۰۲ به چند دلیل عجیب است. اولاً: همینطور که گفته شد، کویستی، که در آن زمان  بین روزهای آخر بازی‌اش و شروع دوران جدیداش در بخش مدیریتی قرار داشت، آخرین فردی بود که کسی توقع داشت در سینما، حتی در فیلمی درباره فوتبال اسکاتلند ببینید.

اما دلیل عجیب‌تر: او توانست همه‌ی توجه‌ها را به خود معطوف کند و دووال را کاملاً از صحنه کند. البته باید گفت که لهجه وحشتناک گلاسکویی این بازیگر آمریکایی به خودی خود تا حدودی عملکرد او را مختل کرد، اما مک کویست در این داستان ورزشی نشاط آور که در مورد یک شهر کوچک و تلاش تیمش برای موفقیت بود، همه‌ی نظرهای را به خود جلب کرد. بازی کردن در نقش یک مهاجم در آستانه‌ی بازنشستگی درست همان چیزی بود که آلی خودش در زندگی واقعی بود، اما کمتر فوتبالیستی در سطح او وجود دارد که حتی حاضر به قرار گرفتن در مقابل دوربین باشد چه برسد به انجام چنین کار بزرگی.

۷. گری اولدمن/متیو مک کانهی در فیلم «نوک پا» (Tiptoes)

گری اولدمن/متیو مک کانهی در فیلم «نوک پا»

امروزه، همکاری گری اولدمن و متیو مک‌کانهی باعث می‌شود که هیجان زده شوید، به هر حال هردوی این دو نفر بازیگران برنده‌ی اسکار هستند که حضورشان در هر فیلم به تنهایی وزنه‌ای سنگین است. اما در سال ۲۰۰۳، مک‌کانهی با نقش‌های خود در فیلم‌های کمدی-عاشقانه‌ی نه چندان سطح بالایش شناخته می‌شد، در نتیجه بازی کردن او در یک درام جدی، آن هم با اولدمن همیشه موفق، کمی نامتجانس بود.

این خبر همکاری زمانی عجیب‌تر شد که متوجه شدیم اولدمن و مک‌کانهی با وجود فاصله‌ی سنی ۱۱ ساله‌شان، نقش برادران دوقلو را بازی می‌کنند. اما عجیب‌ترین نکته در این انتخاب بازیگر این بود که اولدمن نقش یک کوتوله را بازی می‌کند! اولدمن در تمام فیلم روی کفش‌هایش زانو زده بود در حالی که پیتر دینکلیج، نقشی فرعی و کمدی به عنوان یک جوان فرانسوی در داستان فرعی فیلم داشت و اتفاقاً بسیار هم موفق ظاهر شد.

این فیلم می‌توانست با زوج شدن مک کانهی و دینکلیج به شاهکاری ماندگار برای اعصار تبدیل شود، اما در عوض، گری اولدمن به مدت ۹۰ دقیقه به زمین دوخته شد و هیچ کس از فاجعه بودن این فیلم تعجب نکرد. یادآوری حضور در «نوک پا» هر دو بازیگر را خجالت زده می‌کند اما نکته‌ی مثبت این فیلم این بود که متوجه شدیم اولدمن بهتر از آن چیزی که تصور می‌شود، نقش‌های بی‌مزه را بازی می‌کند.

۶. یوان مک گرگور / جیم کری در فیلم «دوستت دارم فیلیپ موریس» (I Love You Phillip Morris)

یوان مک گرگور / جیم کری در فیلم «دوستت دارم فیلیپ موریس»

با داستانی عمیق و پرمعنا درباره‌ی منشأ واقعی زندگی و بازیگرانی غیرمنتظره و دوست‌داشتنی، چطور می‌شود فیلم «دوستت دارم فیلیپ موریس» را دوست نداشت؟

در مورد این که کری به‌عنوان بازیگر در نقش‌های جدی چقدر توانمند است، هنوز هم اتفاق نظر وجود ندارد. اما صداقت خالصانه‌ی او در بازی این نقش به خوبی نشسته است. نقش او نقش مردی زخمی است که با اسرارش زندگی می‌کند و نمی‌تواند خود واقعی و خواسته‌های واقعی خود را بیان کند.

بازی طبیعی مک گرگور فیلم را به فیلمی خوب تبدیل می‌کند، اما این رابطه‌ی بین آن دو است که باعث می‌شود «دوستت دارم فیلیپ موریس» ارزش بارها تماشا را داشته باشد. تعداد کمی می‌توانستند این دو بازیگر را به عنوان یک زوج سینمایی تصور کنند، اما آنها توانستند این رابطه را کاملا جدی بازی کنند، حتی با وجود این که خود فیلم اغلب به سمت کمدی گرایش دارد.

کتاب خاطرات و خیالات اثر جیم کری و دانا واچون نشر مون

۵. باب هاسکینز / دنزل واشنگتن در فیلم «قلب اجاره‌ای» (Heart Condition)

باب هاسکینز / دنزل واشنگتن در فیلم «قلب اجاره‌ای»

گفتنش هم شبیه به شوخی است: باب هاسکینز و دنزل واشنگتن به ترتیب نقش یک پلیس نژادپرست و یک وکیل هوشمند خیابانی را بازی می‌کنند. هاسکینز بعد از عمل پیوند قلب متوجه می‌شود که قلب واشنگتن را که به ضرب گلوله کشته شده، به او پیوند زده‌اند و حالا روح او همه جا دنبالش خواهد آمد.

اشتباه اصلی «قلب اجاره‌ای»، غیر از اسم وحشتناک آن، این بود که به عنوان یک فیلم کاملاً جدی معرفی شد که نگاهی عمیق به فرهنگ فحشا در ایالات متحده دارد. خشونت اغراق شده‌ی این فیلم واقعا آزاردهنده است. شاید پنهان نکردن واقعیت‌های زشت خوب باشد، اما قطعاً نه در فیلمی که درمورد یک روح است.

کمدی هم در فیلم وجود دارد که بیشتر ناشی از این است که یکی از بازیگران (باب هاسکینز) سفیدپوست و دیگری (دنزل واشنگتن) سیاه پوست است. طنزهای فرهنگی حاصل از این وضعیت حتی برای سال ۱۹۹۰ هم کمی کهنه به نظر می‌رسد، چه رسد به سال ۲۰۲۰. درست است که هاسکینز و واشنگتن که هر دو بازیگرانی حرفه‌ای و کاربلد هستند در این فیلم همکاری خوبی با هم دارند اما هر دو از این تجربه گیج بودند.

۴. شر/جودی دنچ/مگی اسمیت در فیلم «چای با موسولینی» (Tea With Mussolini)

شر/جودی دنچ/مگی اسمیت در فیلم «چای با موسولینی»

شر اساساً می‌تواند هر کاری انجام دهد. تک‌آهنگ‌های کلاسیک ضبط کند، با بازی در نمایش‌های دهه هفتاد فروش آن‌ها را تضمین کند، حضور پررنگ و خنده‌دار در رسانه‌های اجتماعی داشته باشد. اما بازی در کنار جودی دنچ و مگی اسمیت در یک فیلم موفق و پرفروش درباره‌ی بنیتو موسولینی؟ به طرز شگفت انگیزی، او این کار را هم کرده است!

به نظر می‌رسد که بازی در تولیدات زندگی‌نامه‌ای استاد مشهور ایتالیایی، فرانکو زفیرلی برای خواننده «Believe» چندان مناسب نبوده، اما نقش او به‌عنوان یک جامعه‌شناس آمریکایی به خوبی با کاریزمای او سازگار است. او با بازی در نقش خانواده‌ی سلطنتی انگلستان خود را به چالش کشید و صحنه‌های جذاب بسیاری را خلق کرد. به شِر کارهای زیادی برای انجام دادن در فیلم داده شده است (البته علاوه بر حضور او در جلو و مرکز هر پوستری که از فیلم منتشر شد، بینش شگفت انگیزی از قدرت جذب مخاطب در سال ۱۹۹۹) و این حضور غافلگیرکننده اوست که باعث می‌شود این درام بسیار سنگین دوران جنگ جهانی دوم به داستانی پر افت و خیز و جذاب تبدیل شود.

درست است که مگی اسمیت برای بازی در نقش یک اشراف‌زاده حامی موسولینی تحسین همه را برانگیخت، اما ترکیب نامتجانس سه ستاره متفاوت (یا دو ستاره متناسب به علاوه شر) بود که به فیلم برتری داد.

۳. کوبا گودینگ/ هلن میرن در فیلم «مشت بازی» (Shadowboxer)

کوبا گودینگ/ هلن میرن در فیلم «مشت بازی» (Shadowboxer)

عده‌ی کمی رزومه‌ای به گستردگی کوبا گودینگ جونیور دارند که از فیلم ستاره‌ساز «پسرا تو محله» (Boys N The Hood) تا فیلم برنده‌ی اسکار «جری مگوایر» (Jerry Maguire) و «سگ دو» (Rat Race) را شامل شود. این مرد سرشار از استعداد است، اما این روزها به ندرت از این استعداد استفاده می‌کند. ولی چیزی که برای ما مهم است این است که او سابقه‌ای درخشان در انتخاب پروژه‌های عجیب و غریب دارد. برای مثال فیلم «مشت بازی» محصول سال ۲۰۰۵، که در آن او نقش پسر خوانده و معشوقه هلن میرن را دارد. فیلمی عجیب که داستان آن درباره قاتلان مزدور است و امروزه کاملا فراموش شده.

میرن که بر اثر سرطان در حال مرگ است، تا انتهای فیلم با گودینگ کاملا  مهربان است اما پس از آخرین دیدارش با او در جنگل به سرش شلیک کرد! حتی برای کسی که در انتخاب داستان‌های عجیب و غریب حرفه‌ای است هم این به عنوان عجیب و غریب‌ترین مورد می‌درخشد. بدون شک میرن هم این تجربه را مدت‌ها از ذهن خود دور نگه داشته است.

با وجود عناصری که همیشه برای هالیوود جذاب بوده، مانند مزدوران و روابط عجیب، جای تعجب نیست که این فیلم موفق نبود و کمتر از ۱۰۰۰۰۰۰ دلار در گیشه فروخت. احتمالا می‌تواند یک ربطی به رابطه‌ی شکل گرفته بین این دو نقش اصلی در فیلم داشته باشد.

۲. کریس راک/آنتونی هاپکینز در فیلم «گروه ناجور» (Bad Company)

کریس راک/آنتونی هاپکینز در فیلم «گروه ناجور»

وقتی نوبت به بازیگری می‌رسد، آنتونی هاپکینز می‌تواند هر کاری انجام دهد. این بازیگر ولزی در نقش ساقی‌های بدبخت و پادشاهان قدرتمند، آدم‌هایی با روح ملایم و قاتلان آدم‌خوار کاملاً درخشان ظاهر شده است. با این حال، ظاهراً یک کار هست که او نمی‌تواند انجام دهد و آن کمدی اکشن اواسط دهه ۲۰۰۰ است.

«گروه ناجور» فیلمی فراموش‌شده، تقریباً مشابه هر فیلم پلیسی در ۲۰ سال گذشته است. راک و هاپکینز به جای این که افسران پلیس باشند، جاسوس بازی می‌کنند، اما بقیه عناصر تقریباً یکی است. هاپکینز می‌خواهد همه چیز طبق برنامه پیش برود ولی راک کاملا بی‌برنامه و در لحظه همه چیز را پیش می‌برد. هیچ نیازی به انتخاب بازیگری در حد و اندازه‌های هاپکینز برای این نقش نبود. او مناسب این نقش نبود و رابطه‌اش با راک اصلاً خوب از آب درنیامد. از جانب کمدین این زوج هم، بازی او مثل همیشه بود، اما این نوع بازی مناسب این نقش و این فیلم نیست.

۱. مارلون براندو/متیو برودریک در فیلم «تازه‌کار» (The Freshman)

مارلون براندو/متیو برودریک در فیلم «تازه‌کار»

مارلون براندو با نقش ویتو کورلئونه یکی از بهترین بازیگرانی است که تا به حال در پرده نقره‌ای حضور داشته، اما او با بازی در فیلمی درباره‌ی دانشجویی که غذاهایی درست شده از جانوران درحال انقراض در رستورانش سرو می‌کرد، نشان داد که هیچ اهمیتی برای جایگاهی که در سینما بدست آورده قائل نیست.

متیو برودریک که در آن زمان در اوج بود، تنها برای بدست آوردن فرصتی که بتواند با این هنرپیشه‌ی افسانه‌ای همبازی شود، متقاعد شد در این فیلم عجیب و غریب بازی کند اما براندو بیش از چیزی که هرکسی تصورش را بکند در این نقش متفاوت بود. او باید دقیقاً خود ۱۸ سال قبلش را جعل می‌کرد با این تفاوت که شوخی‌های زیادی می‌کرد و طبق فیلمنامه تا حدی ضعیف این فیلم پیش می‌رفت.

کتاب گفت و گو با مارلون براندو اثر لارنس گرابل انتشارات کتاب پنجره

 

منبع: WhatCulture