به نقل از دیجیکالا:
آیا چیزی به نام ادبیات انقلابی وجود دارد؟ آیا اصلاً ادبیات میتواند سیاسی باشد؟ اینها تنها بخشی از سوالاتی است که رولان بارت (Roland Barthes) در کتاب «درجه صفر نوشتار» (Writing Degree Zero)، یعنی اولین کتاب منتشر شدهاش که نقطه عطفی در آثارش محسوب میشود، به آن میپردازد. در واقع این بحث از دهه ۱۹۳۰ جامعهی ادبی اروپا را درگیر خود کرده بود. بارت با این مانیفست شدید، مفهوم الزام ادبیات به تعهد اجتماعی را به چالش کشید.
بارت بر این باور است که نویسنده مسئولیت سیاسی و اخلاقی دارد. اما تاریخ ادبیات فرانسه نشان میدهد که نویسنده اغلب نتوانسته است این آرمان را برآورده کند و از دیدگاه بارت، ادبیات به چیزی بیش از اسطورهی خود متعهد است. «درجه صفر نوشتار»، با زبانی تخصصی و سازشناپذیر، مضامینی را معرفی کرد که به سرعت بارت را به عنوان یکی از صداهای پیشرو در جریان نقد ادبی فرانسه و جهان معرفی کرد.
رولات بارت و نوشتن
رولان ژرار بارت، (متولد ۱۲ نوامبر ۱۹۱۵، شربورگ، فرانسه – درگذشته ۲۵ مارس ۱۹۸۰، پاریس)، مقالهنویس و منتقد اجتماعی و ادبی فرانسوی که نوشتههایش درباره نشانهشناسی، مطالعه نمادها و نشانهها به ایجاد ساختارگرایی و نقد جدید به عنوان بخش مهمی از جنبشهای روشنفکری پیشرو کمک کرد.
بارت در دانشگاه پاریس تحصیل کرد و در سال ۱۹۳۹ در رشته زبانهای کلاسیک تحصیل را شروع کرد و در سال ۱۹۴۳ در رشتهی گرامر و زبانشناسی از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. پس از کار در مرکز ملی تحقیقات علمی، برای تدریس به مدرسه عملی پژوهشهای عالی دعوت شد و در سال ۱۹۷۶ او اولین کسی بود که کرسی نشانهشناسی ادبی را در کالج دو فرانس بر عهده گرفت.
اولین کتاب او «درجه صفر نوشتار»، یک مانیفست ادبی بود که با نگاهی نوین ساختهای زبان را بررسی میکرد. در کتابهای بعدی – از جمله اسطورهها (۱۹۵۷)، نقد مقالات (۱۹۶۴؛ مقالات انتقادی)، و تور ایفل (۱۹۶۴؛ برج ایفل و اسطورههای دیگر) او همان دستگاه انتقادی را برای تفسیر «اسطورهشناسی» به کار برد. در پسنقد و بررسی پدیدههای فرهنگی محبوب از تبلیغات و مد گرفته تا برج ایفل و کشتی، آثار او غوغایی ادبی در فرانسه به راه انداخت و بارت را در مقابل دانشگاهیان سنتی قرار داد که فکر میکردند این «نقد جدید» که متون را به مثابه نظامی از نشانهها تلقی میکرد، هتک حرمت به نقد کلاسیک است. اما او پا را از این هم فراتر گذاشت و در سال ۱۹۷۰ کتاب «اس/ زد»، تحلیل نشانهشناختی خط به خط داستان کوتاه آنوره دو بالزاک بود که در آن بارت بر نقش فعال خواننده در ساختن روایتی مبتنی بر «نشانهها» در متن تأکید میکرد.
پس از نگارش این اثر شاخص، سبک ادبی بارت، که همیشه تحریک کننده بود و گاهی عجیب و غریب و مبهم هم به نظر میرسید، به طور گستردهای به تکرار و تقلید نزدیک شد. برخی فکر میکردند که نظریههای او حاوی بینشهای درخشانی است، در حالی که برخی دیگر آنها را صرفاً بهعنوان تدبیری انحرافی میدانستند. اما در اواخر دهه ۱۹۷۰، جایگاه فکری بارت تقریباً بدون چالش بود و نظریههای او نه تنها در فرانسه، بلکه در سراسر اروپا و ایالات متحده بسیار تأثیرگذار شده بودند. دیگر متفکران برجسته فرانسوی رادیکال که بر او تأثیر گذاشته یا تحت تأثیر او قرار گرفتهاند عبارتند از ژاک لاکان روانکاو، میشل فوکو، مورخ اجتماعی و ژاک دریدا فیلسوف.
کتاب «درجه صفر نوشتار» چه میگوید؟
بارت در این کتاب به چند پرسش پاسخ میدهد: اسلوب نوشتن چیست؟ نوشتن برای چیست؟ نوشتن برای کیست؟ از نظر او اسلوب نوشتار هر نویسنده مخصوص به خود اوست؛ از ژرفای وجودش برمیخیزد، اما زبان قراردادی جمعی و اجتماعیست. به عنوان مثال در جوامع توتالیتر اسلوب نوشتار نویسندگان به همدیگر بسیار شباهت دارد. آنها تحت فشار سنت و جبر تاریخ، سبک نوشتاری خاصی پیدا میکنند که از هنر بسیار دور است؛ چرا که زبان هرگز معصوم نیست. نوشتار روشنفکران عضو یک حزب یا مکتب، یا نویسندگانِ متعهد (مثلا نوشتار کلاسیک یا سیاسی، فرمالیستها، بورژواها، زیبانویسان، سورئالها و…) نیز به همین صورت است؛ تمام نوشتارهای روشنفکرانه چیزی نیستند جز یک شبه ادبیات که جرئت ندارد حتی نام خود را بر زبان بیاورد، نوشتار در اینجا به امضایی تبدیل میشود که زیر یک بیانیه مشترک نقش بسته است. سرانجامِ این نوع نوشتار از خودبیگانگیست. و آنها که بر روی فرمِ اثر کار میکنند، این کار تا اندازهای جای ارزش نبوغ را میگیرد؛ نوشتار مصنوع.
در عوض بارت نوشتار سفید و آزاد از هر گونه بندگی را پیشنهاد میکند؛ نوشتار خنثی یا نوشتار در درجه صفر. این نوع ادبیات با بیگانه کامو شروع میشود… اگر نوشتار براستی خنثی باشد و به حد یک تساوی محض برسد طوری که با درون آدمی برخوردی صرفا ریاضیوار داشته باشد، ادبیات آنگاه به پیروزی رسیده؛ دشوارگی و پیچیدگی انسانی کشف و بیرنگ شده و نویسنده قطعا به انسانی شریف تبدیل شده است. چرا که فرمها طراوت سخن را میگیرند و نویسنده را زندانی اسطورههای صوری (فرمی) خودش میکنند.
توجه اولیه بارت در این کتاب به انگیزهای است که هنرمند را به سوی نوشتن سوق میدهد. زبانی که نویسنده از آن استفاده میکند، سبک او، پاسخی ارگانیک به آن چیزی است که او احساس میکند باید گفته شود. همه چیز خیلی ساده به نظر میرسد. و چیزی که به ویژه جذاب به نظر میرسد، بیانیه او در توصیف سطح دسترسی در ادبیات است. برای نویسنده صرفاً یک تصمیم است که در لفاظی مسلط (از نظر بارت به معنای «بورژوازی») آن زمان شرکت کند. پس نویسنده کنترل کننده است. هیچ سیستم زبانیای وجود ندارد که نویسنده به آن متعهد باشد.
رولان بارت همچنین به اختصار نگرانی خود را در مورد جدایی بین «سبک» فردی (نویسنده) و «زبان» جامعه بیان میکند. به گفته او، این دو «ابژه» قراردادی («سبک» و «زبان») از کنترل نویسنده میگریزند. نویسنده نمیتواند آنها را انتخاب کند. به او داده میشوند. سبک ناشی از عاداتی است که در طول زمان در شرایط شخصی و زیستی فرد شکل گرفته است و با زبانی که از قراردادهای اجتماعی مشترک برای همه اعضای اجتماعی ناشی میشود بیگانه است. به عنوان راهی برای پل زدن بین این دو، بارت اصطلاح «écriture» (نوشتار) را معرفی میکند که نویسنده به وسیله آن خود را به جامعه متعهد میکند. در این عملیات، نوشتار به عنوان یک «تابع» عمل میکند که سبک و زبان را از طریق قصد فرد برای انجام مسئولیت اخلاقی خود برای دستیابی به جامعه به هم متصل میکند.
نقد و بررسی پایانی
به نظر میرسد محور اصلی بحث، معضل «غیر ممکن» بودن است که در عمل نوشتار نهفته است. و منظور ما از «نوشتار» در اینجا ماهیت این عمل در بالاترین سطح ارادی است. برای مثال، نویسنده چگونه میتواند متنی معتبر بنویسد، در حالی که همان ابزارهایی که مجبور به استفاده از آن است (قراردادهای زبانی و ادبیات) متعلق به سنتی است که او در انتخابش نقشی نداشت، چه برسد به خلق آن؟ چگونه میتواند متنی را از نظر اجتماعی و تاریخی درگیر زمان حال بنویسد، وقتی این سنت از گذشته به او داده شده است؟ چگونه میتواند از لغزش به درون کلیشهای، تجاریسازی، و تبلیغات شعاری، که همگی از دامهای امروزی هستند، اجتناب کند، و در عین حال خود را به طور خالص مرتبط با زمانهاش کند؟
بارت بیشتر به وجود تمایزی بین گفتار و نوشتار قائل است، اولی از نظر او اصیلتر از دومی است، زیرا گفتار کمتر به «نظم» محدود میشود، نظمی که طبیعتاً همیشه بسته و مستبد است. با این حال، تمام تلاشها برای تبدیل ریتمهای خاص و آزاد و اصالت گفتار به متن (مانند آثار سلین) در تحلیل نهایی، زمانی که نوشته میشود، مصنوعی باقی میماند.
نویسنده باید چه کار کند؟ بارت مفهوم «شیوههای نوشتار» را پیش میبرد، تلاشی آگاهانه از سوی نویسنده برای نزدیک شدن به عمل نوشتن با انتخاب از میان راهبردهای مختلف ارائه در ابتدای فرایند. او همچنین از شیوه نگارش «خنثی» و «درجه صفر» نوشتار صحبت میکند، اما به سرعت به این نکته اشاره میکند که این نیز میتواند به یک روش ساده تبدیل شود و به نوبه خود، تبدیل به یک قرارداد ادبی دیگر برای فرار شود. شاید تنها راه فرار یک نویسنده از این سیکل این باشد که مدام «شیوههای نوشتاری» را تغییر دهد، تا برای هر گفتهای حالتهای جدیدی ابداع کند.
«درجه صفر نوشتار»، هر چند مختصر، متراکم و پراکنده است، اما آنقدر پر از بینشها و خطوط فکری جذاب است که حتی با درک شاید یک سوم آن، احساس کنید لذت کافی را بردهاید. مطمئناً ایدههای این نظریهپرداز متناقض، الهام بخش همه ما برای مطالعات بیشتر است.