منتخبی از بهترین شعرهای پنج بیتی قیصر امین پور

منتخبی از بهترین شعرهای پنج بیتی قیصر امین پور

گلچینی از بهترین اشعار پنج بیتی قیصر امین پور برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام

***

هر چه کاشتم به باد رفت و ماند
کاش ها و کاش ها و کاش ها
دور کرد و کور کرد عشق را
دور باش ها و کور باش ها
زخم می زند به چشم آفتاب
تیغ برج آسمان خراش ها
سوخت دست و بال ما از این همه
کاسه های داغتر ز آش ها
دور باطل است سعی بی صفا
رقص بسمل است این تلاش ها

******

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال
بیچاره ی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال

******

دل داده ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد

******

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم تو را دوست دارم

******

محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

******

دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویش تر
دوست تراز آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیش تر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویش تر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیش تر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیش تر

******

در تمام طول این سفر اگر
طول و عرض صفر را طی نکرده ام
در عبور از این مسیر دور از الف اگر گذشته ام
از اگر اگر به یا رسیده ام از کجا به ناکجا
یا اگر به وهم بودنم احتمال داده ام
باز هم دویده ام
آنچنان که زندگی مرا
در هوای تو نفس نفس حدس می زند
هرچه می دوم با گمان رد گام های تو گم نمی شوم
راستی در میان این همه اگر تو چقدر بایدی!

******

از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
بی‌ رنگ‌ تر از نقطه‌ ی موهومی بود
این دایره‌ ی کبود اگر عشق نبود
از آینه‌ ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود
در سینه‌ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود
بی‌ عشق دلم جز گرهی کور چه بود
دل چشم نمی‌ گشود اگر عشق نبود

******

از بد بتر اگر هست
این است اینکه باشی
در چاه نابرادر، تنها
زندانی زلیخا
چوب حراج خورده ی بازار برده ها
البته بی که یوسف باشی!
پس بهتر است درز بگیری
این پاره پوره پیرهن بی بو و خاصیت را
که چشم هیچ چشم به راهی را
روشن نمی کند!

******

دست عشق از دامن دل دور باد
می‌ توان آیا به دل دستور داد؟
می‌ توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود : ایست
باد را فرمود : باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی‌ گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌ دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌ بایست داد

******

گفتیم دمی با غم تو راز نهانی
عالم همه را شور و شر اشک خبر کرد
سوز جگرم سوخته دامان دلم را
آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد
یک لحظه شدم از دل خود غافل و ناگاه
چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد
بی‌صبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم
همراه عزیزان سفر کرده، سفر کرد
باید به میانجی گری یک سر مویت
فکری به پریشانی احوال بشر کرد

******

هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گل هـــــــا بوييده ام تـــــــــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من
در خواب های كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستی دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سوال از همه پرسيده ام تو را

******

قطار می‌ رود
تو می‌ روی
تمام ایستگاه می‌ رود
و من چقدر سـاده‌ ام
کـه سـال‌ های سـال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ ام
و همچنان
به نرده‌ های ایستگاه رفته
تکیـه داده‌ ام