شتر هم مثل حیوانات دیگری که سالیان سال با ایرانیان همراه بودهاند، به مرور نقش مهمی در فرهنگ ایران پیدا کرده، به این صورت که آن را نه تنها کمکی در معیشت و زندگی روزمره آنها میبینیم، بلکه میان ادبیات، ضربالمثلها، افسانهها و اساطیر و حتّی آداب و رسوم و باورهای عامیانه مردم هم جا باز میکند.
پیش از این از گونههای مختلف شتر در مناطق مختلف ایران گفتیم. در این متن میخواهیم به جایگاه شتر در باروهای عامیانه مردم و بعضی مراسمی که شتر در آن نقش محوری دارد بپردازیم، چیز شبیه به نقشی که اسب در مراسم ایرانی دارد.
شتر در فرهنگ ترکمنها
- در گذشته، ترکمنها عروس را روی شتر مینشاندند و به مراسم میاوردند.
- شتر به اندازهای برایشان مهم است که شیربهایی که داماد به پدر عروس میپردازد، درصورتیكه دختر و پسر اولین ازدواجشان باشد، معمولاً ۱۰ مال، یعنی ۱۰ شتر است و علاوه بر آن، به مادر دختر هم یک شتر میدهند. اگر داماد بیوه باشد و عروس دختر، ۲۰ شتر، و اگر مرد متأهل و عروس دختر باشد، ۳۰ شتر، و برای همۀ موارد، یک شتر برای مادر دختر (مادرزن) در نظر گرفته میشود.
- زنان شیر شتر را میدوشند، مقدار کمی نمک رویش میریزند و به آن چال میگویند که ترش و رقیق است و بهعنوان غذای کاملی با نان در بهار و تابستان آن را میخورند.
- در ترکمنصحرا، برای طلب باران، نام ۴۰ کچل را بر جمجمۀ شتر مینویسند و آن را در آب میگذارند.
شتر در فرهنگ آذربایجان شرقی
- در توفارقان (دهخوارقان)، از شهرهای آذربایجان شرقی، شتر سفید را سید شترها میدانند و به آن احترام میگذارند.
- همچنین باور دارند كه مؤذن روز قیامت سوار بر شتر در عرصات محشر حاضر میشود و جلوتر از همه، از پل صراط میگذرد و به بهشت میرود.
- آنها معتقدند اگر کسی هنگام تحویل سال سوار شتر شود، قدش بلند میشود.
- اهالی تورفاقان مثلی دارند با این مفهوم كه هرگاه شتر برقصد، برف میآید، یعنی وقتی شتر مست میشود و داغ میکند و به رقص درمیآید، برف خواهد بارید.
شتر در ذهن قشمیها
اهالی قشم درباره شتر آغازین عقاید دیگری دارند؛ آنها معتقدند شتر در آغاز، ۵ پا داشته است: ۳ پا در جلو و ۲ پا در عقب. داشتن ۳ پا در جلو شتر را رنج میداد و حضرت محمد (ص) برای اینكه شتر راحتتر راه برود، با دست به زیر پای میانی شتر زد و پای اضافی بالا رفت و شتر آسوده شد؛ اما نشان آن پا بهصورت یک برآمدگی میان دو پای جلو او باقی ماند.
شتر در باور مردم خور
مردم خور بر این باورند که زمان پیدایی شتر دوكوهانه به واقعه کربلا برمیگردد و میگویند برای بردن اسیران واقعه كربلا، حضرت زینالعابدین بیمار (ع) را بر شتری عریان سوار کردند. به امر خداوند، کوهان دیگری بر پشت شتر برآمد تا نشستن ایشان بر پشت شتر آسان شود. آنها باور دارند شتران دوکوهانه از نسل همان شترند. در واقع چون شتر میان اعراب جایگاه مهمی داشته، پس از ورود اسلام به ایران، روایاتی که به شتر برمیگردد بیشتر شده است و معمولا هم به دین اسلام مرتبط میشوند.
رسم شتر قربانی در نواحی مرکزی
مردم نواحی مرکزی ایران و حتی پایتخت رسمی به نام «شتر قربانی» داشتند که منظور مراسمی است که در آن شتر را قربانی میکنند و تا اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی هم همچنان اجرا میشده. این رسم علاوه بر پایتخت، در روستاها هم انجام میشده؛ مثلا در روستای استرک کاشان که امروزه به فراموشی سپرده شده، این رسم را اجرا میکردند.
اهالی این روستا، 10 شتر را با قالیچههای قیمتی بافت کاشان و چند شال ترمه و منگولههای رنگارنگ تزیین میکردند و دسته گلی روی سرشان میگذاشتند، حتّی سرمه به چشم آنها میکشیدند و به پیشانیشان آینه وصل میکردند. زنگی خوش صدا به گردن این 10 شتر آویزان بود و آنها را برای جمع کردن نذورات مردم، در کوچهها میچرخاندند، مردم هم سریعا نذرشان را میدادند و شتر را رد میکردند، چون اگر شتر جلوی در خانهشان میخوابید، معتقد بودند در آن سال، فردی از خانهشان فوت میکند. بعد که شتر از کوچهها رد میشد، در مکان مشخصی آن را با روضهخوانی نحر میکردند. بچهها مقداری از پشم این شتر را میان صفحات کتاب درسیشان میگذاشتند به این امید که سبب موفقیتشان شود.
در دوره قاجار، جهانگرد بلژیکی به نام ارسل که به ایران آمده بود با این رسم مواجه شده بود و از آن نوشته بود؛ به این صورت که در میدان بهارستان به مناسبت عید قربان شتری را میخواستند نحر کنند. شعبدهبازان هنرنمایی میکردند و در کنار آن سقایان، آبهای رایگان بین مردم تقسیم میکردند. زنها از بالاخانه به تماشای مراسم نشسته بودند. شتر را با پارچههای نفیس تزیین کرده بودند و آن را به میدان آوردند. موقع نحر که میرسید، تزیینات را از او جدا میکردند و شاهزادهای در حضور شاه، نیزه خود را در شاهرگ گلوی شتر فرو میکند و قصابان شروع به قطعه قطعه کردن شتر میکنند. از این شتر قربانی، تکهای را با نوک نیزه به شاه تقدیم میکردند و باقی را میان مردم تقسیم میکردند.
تألیف: لست سکند
منبع: دایره المعارف بزرگ اسلامی