مجموعه ای از زیباترین متن و جملات کوتاه در مورد شمع، سوختن شمع، شمع و گل و پروانه برای کپشن، پروفایل و استوری
***
سوختن قصه ی شمع بود
ولی قسمت من
******
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
******
برای آهی که درگلوگاهِ من مرده است
کسی هست
شمعی روشن کند؟…
******
او شمع و من در عشق
پروانه ام پروانه
******
جملات کوتاه در مورد شمع
عشق من
مـرا بگیر در پناه بـازوانت
عمر عشق مثل عمر شمع هاست
دوستت دارم فراتر از هر گـمـانی
و آن سوتر از هر شوق و شـیـفـتـگـی
******
ستاره تو آسمون نباش…
شمعی در تاریکی باش…
******
حالا متوجه شدم که هرگز روشنایی را پیدا نخواهم کرد
مگر اینکه مثل شمع
سوخت خود باشم
******
متن برای شمع روشن كردن
بهتر است یک شمع روشن کنیم تا اینکه به تاریکی لعنت بفرستیم.
******
دو راه برای پخش روشنایی وجود دارد:
شمع باشی یا آینه ای که آن را بازتاب می دهد.
******
تو یه نقطه ای،
شمع زندگیت خاموش میشه؛
پس تا روشنه از روشناییش استفاده کن…
******
آدمای خوب مثل شمع می مانند؛
خودشان را می سوزانند تا به بقیه نور دهند
******
متن شعر شمع و پروانه
شمع که آتش ز درون برفروخت
سوخت دلش چون دل پروانه سوخت
وحشی بافقی
******
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
شهریار
******
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
******
کاش انسان مثل شمع،
فقط یک شب زندگی میکرد،
اما در کنار پروانهاش …
******
من مث شمع آب میشدم اون پروانگی میکرد و پر میکشید
******
عمر ، مانند سوختن یک شمع به پایان میرسد
و ما همچنان در انتظار کسی هستیم که درکمان کند ……
******
Look at how a single candle
can both defy and define the darkness
نگاه کن که چگونه یک شمع تنها
هم می تواند با تاریکی مقابله کند و هم آن را معنا ببخشد.
******
یاد تو
شمعی ست در دلم
کوچک و همیشه گرم..
******
متن در مورد شمع و گل
نیمه شب بود و غمی تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بیدار
ریخت از پرتو لرزنده ی شمع
سایه ی دسته گلی بر دیوار…
******
دانستم که باید
قدردان چیزهای کوچک زندگی هم بود
هر قدر هم که ناچیز باشد
مثلا مجسمه ی کوچک روی میز
یا شمعی که لحظه ای غم را از دلت دور میکند
و یا آب دادن به گل های درون باغچه
******
شمعی بیار
برای این شمعدانی ها…
******
شمـــــــــــــــــــع، این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر، گریه ی بی شیون کرد
******
مــــرا با شمع نسبت نیست در ســـوز
که او شب سوزد و من در شب و روز
******
تو همچو صبحی
و من
شمع خلوت سحرم…
******
شب بود و شمع بود و من بودم و غم
شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم
چون شمع نشستم که بسوزم سر راهت
چون اشک چکیدم که ببینم رخ ماهت،،
******
متن در مورد شمع و عود
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
******
ایستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده خاموش می شوند…